تاثیر بهکارگیری استانداردهای بینالمللی گزارشگری مالی بر نظام بانکی
بخش دوم گفت و گو با علی رحمانی مدیر عامل شرکت سرمایه گذاری نیکی گستر:
اگر بانکها با دنیای خارج ارتباط داشته باشند انگیزه حرکت به سمت IFRS را پیدا خواهند کرد / در جهان ارتباط تنگاتنگی بین بازار سرمایه و پول وجود دارد و بازار سرمایه کمک شایانی به نوآوریهای بانکی کرده است / حتی در آمریکا که نظامی سرمایهمحور و بر پایه بانک دارد نمیتوان نقش 8 هزار بانک با گردش مالی بسیار بالا را نادیده گرفت.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، بهکارگیری IFRS لزوما منجر به کاهش ریسک نمیشود، بلکه بیشترریسکها را شناسایی میکند. شناسایی ریسک به این معنا که به بازار نظم و انضباط خواهد داد. افشای ریسک از طریق بازار سبب میشود نظام بانکی به سمت اصلاح موضوعات رود، زیرا فشارهایی پدید میآید که بانکها را ناچار به این کار میکند.
در ادامه بخش دوم گفتگو با دکتر رحمانی را با هم می خوانیم.
*یکی از نکات مطرحشده این است که شاخصهای کفایت سرمایه هم دقت چندانی ندارد، حتی ممکن است در برخی جاها کافی نبوده و نسبت بالاتر و پایینتری داشته باشد، بنابراین باید به سپردهها توجه کرد.
نسبت کفایتسرمایه بههرحال نسبت خوبی است، زیرا به داراییها ریسک داده و سپس از طریق سرمایه آن را میسنجد، منتها بحث اصلی نحوه محاسبه ریسک است، مثلا در بال یک تمرکز روی ریسک اعتباری بود، بال2 نسبتهای دیگری در نظر گرفته شد و در بال3 کفایت سرمایه را معادل عدد 12 قرار داده است.
*در حال حاضر جهان به سمت بال4 حرکت کرده و حتی کفایت سرمایه هم مقداری زیر سوال رفته است.
بههرحال بانکداری به معنای مدیریت ریسک است و اینکه چه ریسکهایی را محاسبه میکنید مهم است.
*اهمیت بانکها نه از لحاظ کارکرد بلکه به لحاظ ریسکی که برای اقتصاد ایجاد میکنند بالا رفته است و سختگیری بیشتری انجام میشود، به نظر شما چه دلیلی دارد؟ آیا میتوان گفت گردش پول بالا رفته است؟
بانکها مانند بیماریهای مسری هستند که اگر یکی از آنها زمین بخورد نظام بانکی تحتتاثیر قرار میگیرد، درست مانند جریان خون هستند که نباید آن را دستکم گرفت. حتی در آمریکا که نظامی سرمایهمحور و بر پایه بانک دارد نمیتوان نقش 8 هزار بانک با گردش مالی بسیار بالا را نادیده گرفت. لازم به ذکر است که در بورس نیز اغلب بانکها داراییها و اوراقشان را به فروش میرسانند و سهامشان معامله میشود، بنابراین مهمترین نهاد همین بانکها هستند.
*اما نمیتوان آنها را جزو نهادهای خیلی سودآور دانست؟!
درست است که کل نظام بانکی سودآور نیست، اما به لحاظ سهامداران نمیتوان کسب سود را نادیده گرفت، زیرا آنها از اهرم بالایی استفاده میکنند و بدهیهای فراوانی دارند و اگر در حاشیه اندکی هم سود ببرند رقم قابلتوجهی خواهد بود. در هر صورت مدیریت خوب همچنان منجر به بازدهی مناسب میشود. در نظام بانکی مسائل دیگری مانند دخالت مجلس برای تقسیط 5 ساله و… نیز وجود دارد که کار را پیچیدهتر میکند.
*آینده را در قِبال اجرایی شدن IFRS چگونه میبینید؟ به نظر شما چند سال طول میکشد تا این استاندارد به درستی اجرا شود؟
اجرای محتوایی و واقعی IFRS نیاز به عزم جدی و ملی دارد، حتی اکنون برخی از دوستان معتقدند که این قانون باید توسط مجلس تصویب شود.
*طی کردن این مسیر ریسک اقتصاد را بالا خواهد برد؟!
به کار بردن IFRS از بعضی نظرات خوب است، حتی منجر به کاهش ریسک کشور نیز میشود، اما اینکه دوره گذر به چه شکلی طی شود مهم است.
*بهعنوان صاحبنظر فکر میکنید این نقشه راه به چه شکلی به ثمر خواهد نشست؟
بانکهای ما دچار مشکلات واقعی هستند، شرایط اقتصادی نامطلوب و فشار واردشده به بانکها سبب پیچیدگی موضوع شده است.
*آیا میتوانید بانکها را از این نظر دستهبندی کنید؟
درست نیست نامی از بانکها ببریم، بالاخره برخی از بانکها وضعیت نقدینگی خوبی دارند، میتوان ماتریسی تهیه کرد و اضلاع آن را تحت عنوان نقدینگی، سودآوری یا زیاندهی در نظر بگیریم. برخی بانکها نقدینگی خوبی دارند و سودآوری را نیز میتوان در قالبهای کم، متوسط و زیاد در نظر گرفت. درحال حاضر نمیتوان گفت بانکی با سودآوری زیاد داریم، به فرض مثال برخی بانکها به لحاظ نقدینگی دچار مشکل هستند، که منجر به زیانده شدن آنهاست و فشار نقیدنگی سبب میشود برای سرپا ماندن هزینه بیشتری را متحمل شوند.
*چند درصد از بانکها را میتوان در دستهبندی دوم قرار داد؟
شوربختانه بیش از 60 درصد در این حوزه هستند.
*چند درصد از دستهبندی دوم بالای هزار شعبه و چند درصد زیر هزار شعبه هستند؟
شعبه اهمیت چندانی ندارد زیرا عاملی است هزینهزا.
*بانکهای دولتی ریسکهایی خاص دارند که به دلیل عدم حضور در بورس دیده نمیشود، آیا میشود این موضوع را چالش دانست، در این شرایط صورتهای مالی مبتنی بر IFRS برایشان چه شکلی پیدا میکند؟
این مساله بزرگی است، اتفاقا صحبتی با آقای دانشجعفری در زمانی که وزیر اقتصاد بودند داشتیم، ایشان میگفتند کاش میشد یک درصد از بانک ملی را به بورس آورده تا به واسطه همان یک درصد این بانک ملزم به گزارشدهی بهموقع شود، مجمع برگزار کند و سهامداران بتوانند هیاتمدیره را استیضاح کنند. بههرحال مقررات بال روی بازار دیسیپلین ایجاد کرده و معتقد است افشای عمومی سبب ایجاد انضباط و شفافیت باعث رفتار درست خواهد شد.
*آیا میتوان گفت چون بانکهای دولتی خارج از چتر رقابت هستند با بسیاری از مسائل مواجه نمیشود، بنابراین ریسک بالایی برایشان پدید میآید؟
بانکهای دولتی یکسری از مسائلشان به صورت دستوری انجام میشود، درصورتیکه اگر قرار باشد این گونه بانکها حیاتخلوت دولت شوند و مجلس یا نهادهای آنها را تامین کند بسیار خیلی خطرناک است. البته در بخش خصوصی هم با مشکلاتی از این دست روبهرو میشویم، مثلا بانک خصوصی به سهامداران و اشخاص وام میدهد که به نوبه خود ایجاد چالش میکند، زیرا به دلیل وابستگی دقت کافی وجود ندارد.
*آیا میتوانید طبق یک زمانبندی خاص نقشه راهی ترسیم کرده و عنوان کنید که طبق مطالعات چه راههایی سبب رسیدن به نقطه مطلوب میشود؟
ماجرا از پیچیدگی خاصی برخوردار است، ما حتی در دانشگاه هم روی مباحث اینچنینی مانند نحوه صحیح پیادهسازی ارزش منصفانه تمرکز کردهایم و برای آن نقشه راهی در نظر گرفتهایم. دانشجویان برجستهای روی این مساله که چطور نظام در برابر وامهای معوقه ذخیرهگیری کنند تا تحولی ایجاد شود مطالعه میکنند و اتفاقا تمرکزمان در حوزه بانکی و موضوعات مرتبط به بانک است.
*آیا میتوان با فرض ارادهای قوی به پیشبینی راه پیش رو پرداخت؟
اگر بانکها بهسمت بهکارگیری استانداردهای حسابداری و پوشش مناسب حرکت کنند ـ که البته میتوان پروسههای حداکثر 5 ساله را برای آنها متصور شد ـ از طریق افشاء صحیح ریسک، ارزش منصفانه، مدیریت وثایق و… میتوانند به سرانجام برسند.
*اگر رئیسکل بانک مرکزی یا بورس بودید با قصد ملزم کردن بانکها برای اجرای استاندارد چه راهکاری را پیش میگرفتید؟
بهتر است انگیزه ایجاد شود اگر بانکها با دنیای خارج ارتباط داشته باشند انگیزه حرکت به سمت IFRS را پیدا خواهند کرد، زیرا هر بانکی بخواهد وارد صحبت شوند از او صورت مالی میخواهند. چنانچه بانکها قصد داشته باشند منابع و وامها را تبدیل به اوراق کرده و آنها را به فروش برسانند مشکل نقدینگی مرتفع میشود و اگر از سمت بازار تامین مالی کنند مجبور میشوند به سمت IFRS آمده و ما هم باید انگیزه بیشتری به آنها بدهیم.
*به نظر شما به سمت استفاده بیشتر از ابزارهای مالی در بورس بروند؟
بله.
*آیا میتوان آن را ابزار تشویقی در نظر گرفت؟
خیر، ابزار تشویقی نیست، بلکه حرکت به این سمت انگیزه بهکارگیری IFRS را به وجود میآورد. زیرا لازمه ورود به بازار ارائه گزارش مالی به معنای انضباط بازار مدنظر بازار است و بازار آنها را ملزم به انجام این کار میکند، اما فراهم آوردن مشوق نیز میتواند روندی رو به بهبود را نوید دهد.
* سالهاست که صحبت از همافزایی بازار پول و سرمایه به گوش میرسد آیا میتوان چنین اقدامی را در مسیر ابزارسازی، ایجاد IFRS و کمک بازار سهام مدنظر داشت؟
متاسفانه خیلی با هم هماهنگ نشدهاند.
*علت چیست؟
به نظر میرسد نهتنها بانک مرکزی با مدرنیته فاصله دارد، بلکه در بازار پول نیز خون لازم تزریق نشده است. نیاز ارتباط با بانکهای مرکزی بزرگ دنیا وجود دارد تا متوجه تحولات روز و بازار پول جدید شویم. حتی اگر به بازار پول ترکیه توجه کنیم شاید بتوان روندهای متفاوت را متوجه شد و شرایط دیگری را پیش گرفت. همچنین باید تمرکز بیشتری بر کار داشته باشیم، ما مدام نگرانیم که چگونه اختیارات قانونی را کنترل کنیم؟ بانک مرکزی و سازمان حسابرسی هر دو روی اختیارات قانونی خود متمرکز هستند، درحالیکه بهتر است برای انجام کارهای بزرگتر با هم تعامل کرده و به جمعبندی برسند نه اینکه اقداماتی انجام دهند تا بانکها در سردرگمی قرار گرفته و تشویش افکار و درگیریهای بیرونی ایجاد شود. در رابطه با بازار پول و سرمایه نیز اینگونه است. اگر طبق مقررات مسئول ارز و طلا را بانک مرکزی فرض کنیم، بازار میتواند در طرف دیگر کمککننده باشد. به فرض مثال بانک مرکزی سکه بفروشد در بازار خواهد ماند، اما اگر بازار آتی به دلیل نگرانی از شفافیت به جای رونق دادن سکه جلوی فروش آن را بگیرد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ بازار معتقد است قیمتهای بعدی مشخص نیست و انتظارات به آن جهت میدهد، اما اگر صندوق سهام، ارز یا طلا برای سرمایهگذاری ایجاد شود که موجودی آن هم ارز باشد اوضاع دگرگون خواهد شد. اتفاقا بانک مرکزی میتواند پولهایی که این طرف و آن طرف گیر کرده را درون صندوق بگذارد و مثلا بگوید که اینجا دو میلیارد دلار ارز وجود دارد و اگر هر کسی یک واحد از دلار یا یورو را خریداری کند مقدار مشخصی هم سود به آن تعلق میگیرد. حتی لازم نیست پول را از صندوق بیرون بیاورند. اگر چنین اقدامی صورت بگیرد مسلما خلق دلار و یورو کرده است، زیرا نمیتوان مردم را از داشتن تقاضای احتیاطی منصرف کرد آنها دلار را برای روز مبادا نگاه میدارند و تقاضای معادلاتی دارند. سفر علمی، گردشگری، خرید ماشینآلات، انگیزه سرمایهگذاری، سفتهبازی و… ازجمله مسائلی هستند که افراد آنها را دنبال میکنند و در قبال آن انتظار دارند که قیمت ارز تغییری نداشته باشد به همین دلیل آن را میخرند و در کنار این خرید سودی هم عایدشان میشود، شما نمیتوانید به مردم بگویید از خرید امتناع کنند، بلکه باید ابزار آن را فراهم کرد، چنین افرادی دنبال سرمایهگذاری هستند نه اینکه دلار گرفته باشند.
*بخش عمده دقیقا همینجاست.
زمانیکه در بورس بودم نخستوزیر ترکیه پیشنهاد ایجاد صندوق ارزی و طلا را به من داد، آنطور که میگفت پس از بحران ترکیه مردم طلاهایشان را در بانکها گذاشتند. وقتی طلایی که در منزل است به بانک آورده میشود جزو آمار رسمی قرار میگیرد و بانک قویتر نشان داده خواهد شد زیرا منابع آن بالا رفته است. ما نیز میتوانیم از این راهحل استفاده کنیم، افراد یورو و دلار را به خانههایشان بردهاند، اگر مدام اسکناس بیاوریم و مردم بخرند و به منازلشان ببرند شرایط از این هم بدتر خواهد شد، به جای آن میتوان صندوق ارزی ایجاد کرده و مثلا دو میلیارد یونیت صادر کنیم. در این صورت ظرفیت فراوانی ایجاد میشود. بنابراین بازاری پدید میآید که در آن ارز هم در دستان شماست، حتی علاوه بر بازار بینبانکی میتوانید بازاری هم برای سرمایهگذاران ایجاد کنید. اینها اقدام تنها نیاز به یک نهاد دارد. حدود 5 سال پیش بود یک نفر بنده را مطلع کرد که فردی در امارات با 10 میلیون دلار بازار ارز ایران را بازی میدهد، درحالیکه اگر نهاد مشخصی وجود داشته باشد میتوان با 50 میلیون دلار بازار ایران را کنترل کرده و از چنین اتفاقاتی جلوگیری کرد.
*علت نیفتادن چنین اتفاقاتی چیست؟
دیدگاهی بسیار عجیب داریم که در آن تحولات مدنظر قرار نمیگیرند، تصورمان این است که با پیشگیری این مسیر کنترل بهتری خواهیم داشت، درصورتیکه اینطور نیست و کنترل باید از طُرُق دیگر انجام شود.
بخش اول گفتگو را اینجا بخوانید.
منبع: ماهنامه بانکداری آینده شماره 31 اردیبهشت 97