اصلاح ساختار؛ شاهکلید گرههای ناگشودنی
بخش دوم میزسخن با حضور بهشتی روی و خندان در مورد اصلاح ساختار بانک های کوچک;
مهمترین دلیلی که سبب شرایط کنونی برخی از بانکها شده عدم نظارت صحیح است / اتفاقی که سال 91 در سیستم بانکی افتاد احساس حقارتی باورنکردنی را پدید آورد / پاسخگویی یکی از کلیدواژههای اصلاح ساختار بانکی است / افراد تا زمانی که در موقعیتهای خاص قرار نگرفتهاند خوب یا بد بودن خود را بروز نمیدهند.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، وقتی با یک بنگاه اقتصادی روبهرو میشوید که سهامداران و هیاتمدیرهاش پاسخگو نیستند و هر کاری که تمایل دارند انجام میدهند، ناچار باید دولت را نه به خاطر مسائل اقتصادی بلکه به دلیل پاسخگویی به سهامداران و جلوگیری از بحران سیاسی ـ اجتماعی مداخله دهیم. ما تمام مسائل را در شرایطی به یکدیگر گره میزنیم که قادر به گشودن آنها نیستیم. بنابراین بهزعم بنده پاسخگویی یکی از کلیدواژههای اصلاح ساختار بانکی است. در ادامه بخش دوم صحبتهای دو نیروی فنی و اندیشمندِ این حوزه میخوانید:
*ساختار قدرت در کشور به گونهای است که افراد بهراحتی میتوانند به چنین جایگاهی برسند؟!
خندان: خیر، اتفاقا ساختار قدرت اینگونه نیست بلکه مشکل از فقدان سیستم درست حکمرانی است. امکان دارد با ساختار صحیح روبهرو باشیم، اما سیستم مشتمل بر فرآیند و فرهنگ باشد. در چنین حالتی فرهنگ و فرآیند در کنار یکدیگر قرار گرفته و سازمان را شکل میدهند. معضل اصلی در کشور ما فقدان فرآیند نظارتِ سیستمی مستمر و عدم فرهنگ کار کردن است. ما هر دو حالت را در کشورمان نابوده کردهایم و اینکه چه کسی و به چه دلیلی این کار را انجام داده مشخص نیست. درحالحاضر خروجیهای سیستم نشانگر آن است که فرآیند نظارت سیستمی به درستی انجام نمیشود و دلیل پدید آمدن موارد یادشده ازجمله عدم پاسخگویی مناسب فقدان نظارت صحیح است. در نتیجه پاسخخواه باید بتواند بر پاسخگو نظارت داشته باشد، وقتی چنین توانی وجود ندارد، پاسخی هم موجود نخواهد بود. متاسفانه ما مکانیزم سیستم را از سطح کلان به «تو را به خدا خوب کار کنید» تغییر دادهایم و معتقدیم که انشاءالله یا ماشاءالله اینها آدمهای خوبی هستند، بنابراین صافیهای نظارتی ما عملا بیفایدهاند. زیرا افراد تا زمانیکه در موقعیتهای خاص قرار نگرفتهاند خوب یا بد بودن خود را بروز نمیدهند. حتی ممکن است امکان سوءاستفاده برای انسانهای خوب با قرارگیری در مسند خاص فراهم شود یا از طریق انواع فشارها و وضعیتِ فرهنگی حاکم به سمت کار خلاف سوق پیدا کنند، مسلما در این شرایط چیزی جز سیستم نمیتواند از فعالیتهای چنین افرادی جلوگیری کند.
*در لایههای جهانی این روند چگونه است؟
خندان: اگر اندازه اقتصادمان را با اقتصاد آمریکا مقایسه کنیم طوریکه آنها طبق نسبتِ موجود در کشور ما عمل کنند مسلما هر روز ناچار به کشف مدیری اختلاسگر خواهند بود. البته آنها اختلاس را در سطوح پایینتر کشف میکنند به همین دلیل وقتی فرد در شرایط حساس قرار میگیرد امکان انجام کارهای خلاف را ندارد.
*میتوان گفت فرهنگ یا ساختار مانع از این کار میشوند؟
خندان: خیر، سیستم به آن اجازه چنین کاری نمیدهد.
*شاید طی پروسه زمانی و سیستمی فرد تبدیل به آدمی اخلاقگرا شد؟
خندان: منظور بنده سیستم جامعه است نه سیستم بانک، میتوانم کشور سوئد را برایتان مثال بزنم که یک وزیر به دلیل استفاده از 5 هزار کرون منابع دولتی مجبور به ترک کشور شد، درصورتیکه اگر ما با مجموعههای دولتی خودمان چنین کاری انجام دهیم، همین فردا باید نیمی از کارمندانمان را اخراج کنیم. بنابراین نظارت فقط متخص سازمانها و دولت نیست، بلکه سیستمی اجتماعی با مکانیزمهای رسانهای، مردم و مطالبهگری است که بهصورت Natural Level عمل میکند. البته باید انباشتگی فساد سیستمی را هم در نظر گرفت که تئوریسینهای جامعهشناس به بررسی آن پرداختند و مشخص شد همین سیستم کارآمد Lagهایی دارد که در طول زمان روی هم انباشته شده و یکباره Correctionی در سیستم ایجاد میکند که اجتنابناپذیر است، بنابراین هر 30 سال یکبار باید آماده شکست بود. همچنین باید توجه داشته باشیم که در تمام سیستمها خود اصلاحگری، بهبود مستمر و کلیدواژههایی از این دست وجود دارد که روند کار سازمانها را بهبود میبخشد، اما متاسفانه توجهی به آنها نمیشود. مسلما هر سازمان دارای اجتماع و جامعهای تاریخی است که باید از آن درس گرفت، اما متاسفانه حافظه تاریخی همه ما کوتاه است و به راحتی تمام مسائل را به دست فراموشی میسپاریم، البته ممکن است این خصوصیت فرهنگی ریشههای اجتماعی عمیق داشته باشد. در هر صورت نمیتوان یکباره صحبت از اصلاح امور نظام بانکی، آموزشوپرورش یا اقتصاد بازار کرد، مسلما چنین اقدامی امکانپذیر نیست. متاسفانه سیستمهای مشتمل بر فرآیندها، فرهنگها و خردهفرهنگها سبب شدهاند پیچیدگی و درهمتنیدگی اجتماعی ما دهها برابر اجتماع غربیها باشد. سیستمها در آنجا بسیار سادهترند، به همین دلیل در مواجهه با شرقیها به تدریج سیستمهایشان را واگذار میکنند. با اندکی دقت میتوان فهمید ژاپنیها و چینیها به راحتی توانستند یکسری از ارکان اقتصادی خود را از غرب کسب کنند تا جایی که در دهه 80 کتابی منتشر شد که در آن نوشته شده بود «به داد آمریکا برسید زیرا ژاپن در حال خوردن آمریکاست». در بینِ شرقیها متاسفانه یا خوشبختانه ما پیچیدهترین هستیم و این پیچیدگی در خیلی از زمانها از اصلاح امور جلوگیری میکند.
*بههرحال لازم است راهکارهایی را دنبال کنیم تا بتواند در کوتاهمدت باری ـ هرچند سبک را ـ از دوش بانکهایی که ممکن است وضعشان بدتر، میانه و بهتر باشد بردارد.
بهشتیروی: در این رابطه میتوان دو راهکار را پیش گرفت؛ ابتدا استفاده مکانیزمهایی مانند رعایت اصول بانکداری مبنی بر کمیته بال، استانداردهای موجود، ایزوهای بانکی و… که نیاز به تولید ندارند و بانک مرکزی بسیاری از آنها را به صورت نیمبند ابلاغ کرده است، البته نکته حائز اهمیت این است که برای این منظور باید رگولیشن درست و حسابی داشت. بخش بعدی مدیریت است؛ متاسفانه در کشور ما به همان میزان که سیستم بانکی درگیر مسائل موجود است محصولات دیگر نیز دچار مشکلاتی نظیر ریختن وایتکس در شیر، افزودن آب رنگی هنگام آبیاری هندوانهها و… هستند. در کمال تاسف ما در چنین اکوسیستمی فعالیت میکنیم و به همان میزان که ممکن است مدیر بانکی در این اکوسیستم جافاکارانه عمل کند در جاهای دیگر نیز امکان افتادن چنین اتفاقاتی وجود دارد، بنابراین نحوه انتخاب صحیح مدیران نکته بسیار حائز اهمیتی است.
*پیشنهاد شما برای سال 97 چیست؟
بهشتیروی: ما نمیتوانیم جهان را اصلاح کنیم، اما باید به اندازه سهم خودمان در ایران به اصلاح امور بپردازیم، متاسفانه احساس مسئولیتی که در مملکت از بین رفته بزرگترین مشکل است، زیرا وقتی در مقابل خودمان احساس مسئولیت نداریم، وای به حال دیگران. اکوسیستمی که ما در آن فعالیت میکنیم فساد فراوانی دارد و مسلما باید برای سیستمی که فساد در آن موجود است راهحلهای اساسی پیدا کرد.
*اما نگاه صفر و صدی به مسائل ما را به نتایج مناسب رهنمون نمیکند.
بهشتیروی: اتفاقا به همین دلیل شما هم نباید به طبقهبندی بانکها چنین نگاهی داشته باشید، زیرا وقتی معتقدید بانکها در سه دسته با وضعیتهای نابودی، وخیم و معمولی میگنجند به منزله همان نگاه صفر و صدیست.
*نگاه صفر و صدی نیست سوال بنده این است چطور ممکن است در یک کشور وضعیت یک بانک وخیم و دیگری سودآور باشد؟
خندان: میتوانید بانکی را تصور کنید که به مجموعهای دسترسی دارد و به صورت انحصاری تمام سپردهگذاری آن مجموعه را در سیستم خود قرار میدهد، تمام پول این موسسه هم به سیستم بانک میآید به این ترتیب بانک سودده خواهد شد.
به عنوان مثال وقتی با وضعیتی روبهرو هستید که قابل تجویز نیست، باید دید تجویز در سیستمهای مدیریتی چگونه اتفاق میافتد. مبنای سیستمهای مدیریتی معیار (Benchmark) است، در چنین سیستمهایی موسسات موفق و عوامل موفقیت آنها بررسی میشوند و سپس این عوامل توصیه و پیادهسازی خواهند شد.
*بانکهای هستند درحال حاضر که صورتهای مالی تمیزتری دارند، اما در کنار همین بانکهایی هم هستند که وضعشان خوب نیست، بررسی این نمونهها میتواند تضاد بین شرایط بانکها را به خوبی نشان دهد.
بهشتیروی: بنده به عنوان بانکداری که 47 سال است عمر خود را در این حوزه گذاشتهام، یاد گرفتهام که در رابطه با این مسائل باید با احتیاط صحبت کرد، ما برای قدرتمندترین رقیبانمان معیارهایی را در نظر میگیریم که معادل کل منابع سپردهها نسبت به سرمایه است، این معیار ممکن است در یک بانک 46 برابر و در دیگری 10 برابر باشد، بنابراین در پاسخ به سوالهای شما شاخصهای مالی و کیفیای وجود دارد که تماما قابل اندازهگیری هستند. حتی در کنار تمام این مسائل اگر فرض کنیم اطلاعات کامل بانکها را داریم و به واسطه این اطلاعات آنها را آنالیز کرده، ماتریس تطبیقیشان را در میآوریم و نهایتا شاخصهایشان را دستهبندی میکنیم اگر به این نتیجه برسیم که شرایط خوبی ندارند، چه میتوان گفت؟
*در اینصورت متوجه میشویم آنهایی که شرایط مساعدی دارد نحوه کارکردشان چگونه بوده است.
خندان: نکته دقیقا اینجاست که نمیتوانید مثلا بانک الف را معیار قرار دهید و بگویید بانک ب هم همان کار را انجام دهد، زیرا نهتنها نحوه عملکرد بانکها از یکدیگر متفاوت است بلکه نحوه عملکرد کنونی آنها با نمونههای 10، 15 سال پیش خودشان نیز فرق دارد. وقتی قصد داریم به واسطه متغیرهای مدیریتی به نقطه a در یک بانک برسیم و این نقطه را عامل خروجی مناسب تلقی کنیم سپس آن را به بانکهای دیگر تعمیم دهیم، کار درستی انجام ندادهایم. زیرا ممکن است نقطه a در بانکهای دیگر یافت نشود تا بتوان به واسطه آن به بهبود عملکرد رسید.
*با اندکی دقت در سوددهی بانکها، متوجه رابطه مستقیم بین درآمدهای مشاع و غیرمشاع آنها خواهیم شد، بانکهایی که درآمد مشاع بالا و غیرمشاع پایین دارند اغلب با سود کمتر یا زیان بیشتر مواجه هستند و آنهایی که تلاش کردهاند درآمد غیر مشاع خود را بالا برده و مشاع را کاهش دهند، با رشد شاخص سود مواجه شدهاند.
بهشتیروی: بانکداری چنین اجازهای به ما نمیدهد، این درد بانکهاست. حتی دکتر سیف به بنده در جلسه شورای هماهنگی نسبت به تعرفه کارمزدهای بانکهای خصوصی و دولتی ماموریت دادند، ایشان معتقد بودند باید کارمزدها نقش بیشتری داشته باشند، اما ما هنوز نتوانستهایم کارمزد خدمات ریالی ـ ارزی و الکترونیکی تعیین کنیم.
بخش اول را اینجا بخوانید.
منبع: ماهنامه بانکداری آینده شماره 32 خرداد 97