داده ها متولد می شوند اما نمی میرند/ تحول یا جنجال دیجیتال(بخش اول)
گفت و گو با مهدی شامی زنجانی درباره سند بانکداری دیجیتال
کسانی برای بانک ها سند و نقشه راه می نویسند که نمی دانند بانکداری دیجیتال چیست.بانکداری دیجیتال یعنی تحول در بانکداری متناسب با ویژگی های عصر دیجیتال.مدیریت در کشورمان دچار سندروم نمایشی شده است.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک ، می گوید:« اگر بخواهم خودم را با در یک عبارت معرفی کنم باید بگویم: «فرزند دانشگاه تهران»؛زیرا از سال 1376 تا کنون، هر سه مقطع تحصیلی خود را در این دانشگاه گذراندم و یک دهه است که عضو هیات علمی آن هستم.»
شامی دانشگاه تهران را خانه اول خود میداند و برای تاریخچه آن و انسانهای بزرگی که در آن زیستهاند، احترام فوقالعادهای قائل است.
زمینه فعالیت این عضو هیات مدیره دانشگاه تهران حوزه مدیریت فناوری اطلاعات و بیشترین صنایعی که با آنها درگیر بوده ، صنعت فناوری اطلاعات و بانکداری است.
طی سالهای اخیر عمده تمرکز شامی روی بانکداری دیجیتال بوده است. بر همین اساس دور از ذهن نیست که منتقد سندی باشد که از سوی وزارت اقتصاد با نام سند بانکداری دیجیتال به بانکها ابلاغ شده است. وی می گوید: سندی که در حال حاضر وزارت اقتصاد به اسم سند بانکداری دیجیتال ارائه داده ، حاصل حداکثر دو الی سه ماه کار بوده است! سندی درست شده که سه سال پیش همان سند را در یک بانک تولید کرده بودیم.
این نهاد حاکمیتی در جایگاهی نیست که به بانکها ابلاغیه بفرستد که چه انجام دهند. مصاحبه با فرزند دانشگاه تهران را با حوصله بخوانید.
* چطور شد که به بانکداری دیجیتال ورود پیدا کردید؟
چهار سال پیش که مباحث تحول و اقتصاد دیجیتال هنوز در ایران جدی نشده بود احساس کردم جای این موضوع خالی است. یادم هست وقتی کلمه تحول دیجیتال را به فارسی در گوگل جستجو میکردیم، مطالب معرفی شده محدود بود و به صفحه دوم آن نمیرسید؛ یعنی مطلب فارسی جدی درباره آن وجود نداشت. اما بعد از گذشت زمان واژهای به عنوان زبدگی دیجیتال را وارد واژگان فارسی کردیم که معنای آن سطح بالایی از بلوغ دیجیتال است. روز اول که در گوگل این کلمه را جستجو میکردیم میگفت آیا منظورتان زندگی دیجیتال است؟ امروز اما اوضاع تغییر کرده است. این حوزه را در داخل کشور هدف گیری کردیم. اعتقاد دارم بسیاری هنوز این زنگ بیدار باش را نشنیده بودند و از خواب نپریده بودند که ما شروع کردیم. با کار مبنایی و اصولی نیز آغاز کردیم. هنوز هم بین 12 تا 13 ساعت در روز بر روی این موضوع کار میکنیم. ذات فناوری این است که به شما میگوید باید هر لحظه کار کنید. تا چیزی را درک میکنید،مطلب دیگری عرضه میشود.
ما در حوزه تحول دیجیتال مطالعه کردیم، نوشتیم، آموزش و مشاوره دادیم و به طور جدی درگیر ترویج شدیم. از روز اول به "گفتمانسازی"، "جریانسازی" و "کادرسازی" اعتقاد راسخ داشتیم و در این راستا تلاش کردیم.
*چطور تیم سازی کردید چون در آن زمان افراد زیادی در این باره نمی دانستند؟
اصل تیم سازی در دانشگاه اتفاق افتاد. در همان روزهای اول آغاز کار، گروه تحول دیجیتال (دیتیجی) را راهاندازی کردم. اول از همه روی دانشجویان دکترایی متمرکز شدم که در صنعت هم تجربه کاری داشتند. یعنی پیشینه کاریشان شبیه خودم بود. من از سال دوم مقطع کارشناسی وارد صنعت شده بودم. افرادی که چنین دیدگاهی داشتند وارد تیم شدند بعضی هم که فارغ التحصیل و یا در شرف فارغالتحصیلی از مقطع کارشناسی ارشد بودند و در بعضی سازمانها کار حرفهای انجام میدادند، دعوت کردیم. شاید تا این لحظه نگاه تجاری و شرکتی غالبی نداشتیم. امروز تقریبا نزدیک به 40 نفر در حال همکاری با ما هستند. تا امروز هیچگاه به دنبال این نبودیم که فعالیتی تجاری انجام دهیم. این عدد در این فضا و شرایط به عنوان کادری که آماده و ساخته و پرداختهاند، عدد قابل قبولی است.
*در حال حاضر خود به خود این سوال پیش میآید که وقتی به طرف تجارت پیش نرفتید یعنی آن 40 نفر را برای ایجاد یک ساختار اقتصادی وارد کادر کردید. ساختاری اقتصادی ایجاد کردید؟
بله اما نه لزوما با شرکتی کردن کار. طبیعی است اگر ساختار اقتصادی نداشته باشیم نمیتوانیم تیممان را حفظ کنیم. این یعنی ما کار کسب و کار ی انجام دادهایم؛ یعنی ما کار مشاورهای و آموزشی انجام دادهایم، اما خودمان را درگیر ساختار تجاری بیرون نکردهایم. دانشگاه پشتمان قرار گرفته و ما در پیشانی کار میکنیم. به هیچ عنوان درگیر کار ستادی و اداری نشدیم، اما توانستیم در حوزه اجرایی جلو برویم.
این بحث ارتباط بین صنعت و دانشگاه یک بحث قدیمی است. ساختار این دو به گونه ای تعریف شده که تاکنون به یکدیگر نیاز پیدا نکردهاند. اما بازار رقابت باعث شده تا نیاز متقابل ایجاد شود. از جمله پژوهشهایی که شما انجام میدهید نیاز متقابل دانشگاه و صنعت است. در این باره بیشتر توضیح دهید.
تیم ما برای اولین بار در کشور، پژوهشهای کاربردی دارای اسپانسر را انجام داد و منتشر کرد. به جایی اینکه پژوهش را به گوشه دانشگاه ببریم و مسالهای را عنوان کنیم پژوهشی انجام دادیم که به درد سازمانها میخورد. خوشحالم که چهار گزارشی که کار کردیم روی میز تمام مدیران عامل بانکها رفت. عملا یک نهاد به ظاهر کوچک دانشگاهی، قدرت تاثیرگذاری خودش را در یک صنعت بزرگ نشان داد. ما اولین کتاب تحول دیجیتال را به زبان فارسی برگرداندیم. اوایل شهریورماه نیز دومین کتاب این حوزه با عنوان "ماتریس دیجیتال" را به بازار کتاب عرضه میکنیم. تا آخر سال، کتاب سوم را هم منتشر خواهیم کرد که یک کتاب تالیفی است. در نتیجه تا امروز فعالیتهای مشاورهای زیادی انجام دادیم و در حال حاضر نیز با نظام بانکی همکاریهای خوبی داریم.
پروژهای را هم با بانکها به صورت مشترک پیش بردید؟
اعتقاد دارم که در ایران مشاوره درست درک نشده است. ما تصور کردیم مشاوره یعنی زدن حرفهای یک طرفه و رها کردن آن سازمان در گرداب اجرا و دردسری که در آن گیر کرده است.
تا زمانی که نهاد مشاوره مدیریت در کشور شکل نگیرد ریسک پروژههای بانکی بسیار بالاست. نظرتان چیست؟ یک مشاور باید قبل از اجرا صفر تا 100 یک طرح را مطالعه کند، ریسکها را بسنجد سناریوها را مشخص کند تا وقتی شرکت خواست به اجرا ورود کند اشراف کلی از پروژه داشته باشد. نظرتان در این باره چیست؟
نمونههایی داریم که به سبکی که گفتید عمل کنند، اما بسیار کم هستند. درصد قابل توجهی از درخواست مشاوره ناشی ازمیل مفرط مدیران به واژگان شیک و دهان پرکن است. یعنی بیشتر از آن که نیازمان باشد، علاقه مندیم حرفهای قشنگی که شنیدهایم را از زبان مشاور دوباره بشنویم ؛ قبل از آن که فهم کافی درباره آن داشته باشیم.
*وزارت اقتصاد چند ماهی است که سند بانکداری دیجیتال را منتشر کرده است. به نظرم این ناقض حاکمیت شرکتی است. آیا این برای بانکها انحراف ایجاد نمی کند؟
وزارت اقتصاد در مسیر دیجیتالی شدن بانکها الزاماتی را مطرح کرده است. این الزامات باعث شده در حال حاضر شاهد برخی درخواستهای غیرمنطقی از سوی مدیران بانکی باشیم. مثلا بانکی از گروه ما درخواست کمک میکند که نقشه راه بانکداری دیجیتال در دو ماه برای وی تهیه و ارائه کنیم . وقتی دلیل را جویا میشویم، میگویند به دلیل آنکه وزارت اقتصاد چهار ماه به ما زمان داده است و تنها دو ماه از مهلت مان باقی مانده؛ اگر نقشه راه نداشته باشیم در لیست بدهای وزارتخانه قرار میگیریم. من این موضوع را درک نمیکنم.
*یعنی چه در لیست بدهای وزارت اقتصاد قرار می گیرند؟
بارها گفتهام که بانکداری دیجیتال در سند اتفاق نمیافتد. اعتقاد دارم ما راهی را اشتباه رفتیم و آن داستان one size fits all است. یک کت سایز 52 که تن همه میکنیم و میگوییم چقدر به تنت نشسته فارغ از اینکه سایز آن موجودیت، 48 یا 56 است. در نظام بانکی انواع و اقسام بانکها را داریم؛ بانکهای تکلیفی، بانکهای نیروهای مسلح، بانکهای تخصصی مانند پست بانک و بانک کشاورزی. چقدر در نسخههایی که برای آنها میپیچیم به تفاوت ماموریتهایشان توجه میکنیم؟
* افرادی تصمیم ساز و تصمیم گیر شدهاند که به هیچ عنوان بانکداری نکرده اند اما از اختیارات حاکمیتی برخوردارند. این انحرافی است که در صنعت پرداخت هم در دهه 80 شاهدش بودیم.
به طور کلی هر زمان که دولت پرچمدار یک تحول میشود، تن و بدن من میلرزد. خیلی از جاها دولتها طلا یهدار توسعه هستند، اما چرا در کشور ما اینطور نیست؟ پاسخ ساده است بدنی بزرگ با یک مغزی کوچک! دلیل مهم تر اینکه کار تخصصی در دولت انجام نمیشود. توان کارشناسی دولت در یک دهه اخیر به شکل معناداری کاهش یافته است. با احترام به تمام نخبگانی که در دولت کار میکنند، نسبت به قبل، نخبه کمتری در بدنه دولت میبینیم.
*یعنی اعتقاد دارید شاهد پدیده کوچ نخبگان از دولتها هستیم؟
دو کوچ اتفاق افتاده است. ابتدا کوچ نخبگان از دولتها به بخش خصوصی کشور. سپس کوچ نخبگان از کشور. به طور کلی این دو موج در عمل دولت را ضعیف و فقیر کرده است. در بانکداری دیجیتال به شدت نگران این هستم که مسیری که در کشور در مورد بانکها به وجود آمده پیادهسازی بانکداری دیجیتال را در سالهای آینده دچار چالش کند. بانکها هنوز به این نتیجه نرسیدهاند که در این مسیر قدم بردارند. نکته نگران کننده بعدی این است که وزارتخانهای که میخواهد مفهومی را جلو ببرد چقدر مطالعه و کار کارشناسی پشت سر دستورالعملها و توصیههایش وجود دارد؟
*اساسا رویکرد در سندی که منتشر کردهاند اشتباه است. اینطور نیست؟
هم غالب و هم محتوا هر دو قابل نقد است. بارها گفتهام جایگاه یک وزارتخانه ارائه متدولوژی به بانکها نیست. شما در سطح شاخصهای کلیدی عملکرد میتوانید بانکی را مورد بازخواست قرار دهید، اما نمیتوانید مسیر را نیز برای آنها تعیین کنید. نمیتوانید بگویید حتما باید از مسیر دیجیتال بروید.
*یکی از چالشهایی که وجود دارد این است که وزارت اقتصاد تا سوت میزند همه اعم از افراد متخصص در فناوری و بانکداری جمع میشوند. این عدم استقلال مردان فناور ما هم در زمان آقای پورمحمدی وجود داشت و هم اکنون زمان آقای معمارنژاد . نظر من چقدر درست است؟
نکته ای که باید شفاف گفته شود این است که بخش خصوصی به دنبال منافع کسب و کار ی خود است. این پدیده قابل فهمی است، اما سیاستگذاران دولتی ما باید مراقب باشند تا تحت تاثیر صاحبان کسب و کار های دارای منافع، حرف نزنند و سیاست ابلاغ نکنند. قطعا نیت دوستان در وزارتخانه خیر و مثبت است، اما برای موفقیت، فقط نیت کفایت نمیکند و باید فکر و متد درست داشت و حواشی را نیز به خوبی مدیریت کرد.
*به نظر شما چند نفر کارشناس و خبره واقعی در حوزه بانکداری دیجیتال داریم؟
بسیار کم! کمتر از تعداد انگشتان دو دست! قاطعانه میگویم. در مورد فناوری اطلاعات در بانک صحبت نمیکنم. از بانکداری دیجیتال ی حرف میزنم که عمر جهانی آن کمتر از 10 سال است. نه مانند فناوری اطلاعات، که 40 سال سابقه تاریخی داشته باشد. حتی همین مفهوم دیجیتالی که پنج سال پیش میگفتیم، با دیجیتالی که امروز با آن سر و کار داریم، خیلی متفاوت شده است. ما هنوز شرکتهایی که بتوانند خدمات ارائه بدهند، نداریم. فهم مناسبی از واژه بانکداری دیجیتال در بانکهای ما وجود ندارد. بعضا بانکها مشکلات بزرگی دارند که هنوز با زمانی که برسند و به این موضوعات فکر کنند فاصله زیادی دارند. وقتی این کار را با این وضعیت انجام دهید همه چیز به ادا و اطوار تبدیل میشود. همه کارها رفع تکلیفی میشود.
ادامه دارد…