ریش و سبیل و پُزِ انقلابی گری

اشاره: مطلبی که می خوانید از سری یادداشت های بینندگان الف است و انتشار آن الزاما به معنی تایید تمام یا بخشی از آن نیست. بینندگان الف می توانند با ارسال یادداشت خود، مطلب ذیل را تایید یا نقد کنند.

کسانی که سال های پیش از انقلاب را درک کرده اند، از مُد شدن سبیل پرپشت و موهای بلند و ریش انبوه خبر دارند. سبیلوهای ماقبل انقلاب قُطبشان استالین بود، و موهای بلند و ریش هم، گواهی بر پیروی صاحبان آن از مکتب هندو تلقی می شد.

او که سبیلش را بلند می کرد، آتش می زد و گلوله می انداخت. نمونه اش سوزاندن پدرِ "لوریس چکناواریان" به جرم گریز از شوروی و کشتن محمّد مسعود (مدیر نشریه مرد امروز) به دستور رفقای تشکیلاتی. نتیجه اش هم شد مارکسیسم اسلامی (مکتب مجاهدین و توده ای ها و پیکار و آرمان مستضعفین و چریکهای فدایی).

البته خوش تیپ ترینشان، دنبال فیدل و چه گوارا بودند، با آن ریش های انبوه و کلاه نظامی. امّا این قبیل ریشوها، لباسشان پاره نبود، چرس و بنگ هم دود نمی کردند. فوقش نشانی بود از ریش های انبوه مارکس، البته بدون آن که مانند مارکس از انقلاب اکتبر تبرّی بجویند. منظورم آنجاست که مارکس گفت: " اگر این مارکسیسم است، من مارکسیست نیستم!".

با این حال رسالت ریش انبوه- نه بر دوش چپ های سبیلو- که بر دوش هیپی های پُست مدرن افتاد. این گروهِ آخِر غالبا صلح طلب بودند، و به دستشان – به جای ساعت مچی- لُنگ می بستند! البته تسبیح فیروزه و خرمُهره هم باب بود، در کنار "روسِس" و پینک فلوید! در خانه شان – در گلدان- شاهدانه می کاشتند، و برای پرواز به عالم هپروت دودش را به بینی می کشیدند. واکنشی بود در مقابل جنگ ویتنام، البته متفاوت از واکنش سیلوستر استالونه در نقش "رمبو"ی نا آرام!

در این میان برخی مُدی جدید روکردند. از ترس آن که مبادا با خام خواران صلح طلبِ پیروِ "ودا" اشتباه گرفته شوند ، یا سبیلشان آنان را در ردیف مارکسیست های وطنی بنشاند، یا صورت شش تیغه و کراواتشان موهِمِ شاه پرستیشان باشد، به "ته ریش" رو آوردند، یقه شان را هم – از لج یقه انگلیسی- با قیچی چیدند!

البته در این میان بودند برادرانی که "اورکت آمریکائی" می پوشیدند، که سرد بود و بی خاصیت. خدا پدر کُره شمالی را بیامرزد که -در سال های اوّل انقلاب – تن بسیاری را گرم کرد! در این نوشته به لباس بانوان کار ندارم، بنابراین از مُد شدن "اِپُل" و چهارشانه شدن بانوان چیزی نمی گویم!

این وسط امّا یک اشکال عمده وجود داشت. پوشیدن مُدهای وارداتی، فرهنگ اصیل یا جعلی ای را که پشت آن بود رو نمی کرد. مثالش مُد شدن شلوار کُردی است، یا کسوت انقلابیون مائوئیست چینی. طرف کُرد نبود، امّا شلوار کُردی می پوشید و کلاغی می بست که خود را کُرد جا بزند. یا نه مائو را می شناخت و پنوم پن، امّا لباسش را خاکستری می کرد. مثل دستمالی که این روزها برخی به گردن می اندازند، بدون آن که نسبت آن را با چفیه رزمندگان آن روزها رعایت کنند.

بگذارید مثالی بزنم. کلمه "ودا"، در اصل لغت به معنی بینش و بصیرت است. این است که اروپایی جماعت، به دستگاه پخش تصویر، ویدئو می گوید! پس نمی توان روی دیوار نوشت: "ویدئو = فحشاء" ، بعد لباس هندوها را بر تن کرد. مُضافاً این که خود هندوها، وداها را بد فهمیدند و مثلاً با کج فهمی از حکمت و عقل الهی که به فیلی که مشکلات را از سرراه بر می دارد تشبیه شده، بُت بانمک "گانِش" را ساختند. فیلی ست با شکم قلمبه از سنگ مرمر که شیر می خورَد، و هندوان بی خبر از علم شیمی، جذب شیر توسط مرمر را به معنی معجزه می گیرند!

بگذریم از بلایی که در "خاجوراهو" بر سر دین آوردند و همه تعلیمات مثالی و متعالی "ودا" را در آلات جنسی هزاران بُت بی حیا تجسم بخشیدند. مثل این که کسی بر سر دیوان حافظ برود و هنر مجسمه سازی خود را در تجسّم بخشیدن به این بیت حافظ به کار گیرد، بی آن که فرق استعاره و تشبیه و حقیقت را بداند:

طوطیان در شکرستان کامرانی می کنند
وز تحسّر دست بر سر می زند مسکین مگس!

الغرض، رفتار امروز داعشیان و نسخه علی البدل آنان در ایران، چیزی ست در ردیف همان مُدها. اصل دین و معارف بلند آن را رها کرده اند و به ریش و پشم و قدّاره پناه آورده اند. وقتی از کلّ انجیل صلح طلب عیسی، شمشیرش بر نرم افزارهای مسیحیت بنشیند ( مانند e-sword)، حالِ قرائتی از اسلام که قمه کش محل را با "رَحمَةٌ لِلعالَمین" جابجا گرفته روشن می شود. انگار کسی راهبی بودایی را حاجی در حال إحرام بنامد، یا کت وشلوار و کراوات نتانیاهو را نشانه مدنیت او بداند!

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

  +  14  =  16