نوآوری کوتاه مدت پول خزانه را هدر می دهد

مصاحبه با ناصر حکیمی، مشاور مدیرعامل بانک تجارت

گسترش روزافزون فناوری اطلاعات و شبکه های مجازی، بستری را فراهم کرده است که برای هر مشکلی می توان هزاران راه حل را در قالب نوآوری و خلاقیت وارد بازار کرد. اما مسئله ای که در حال حاضر وجود دارد این است که ذهنیت افراد در مورد نوآوری هنوز اشتباه بوده و باعث هدر رفتن منابع مالی مردم و دولت می شود. یکی از بزرگترین چالش ها در تداوم فعالیت های مدل نوآورانه این است که به محض عمومی شدن فعالیت، ارگان های دولتی در قیمت گذاری این فعالیت مداخله کرده و با سیاسی کردن موضوع، معادلات اقتصادی پروژه را به هم می ریزند. پایگاه خبری بانکداری الکترونیک در این مقاله قصد دارد موضوع نوآوری و چالش های آن را همراه با مشاور مدیرعامل بانک تجارت بررسی کرده و برای حل آنها راهکارهای کاربردی و به روزی ارائه دهد تا کارآفرینان و سرمایه داران بتوانند فعالیت های نوآورانه را از پروژه های پولی تفکیک کرده و وارد فعالیت های نوآورانه علمی و رقابت سالم شوند.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، یکی از بزرگترین چالش ها در تداوم فعالیت های مدل نوآورانه این است که به محض عمومی شدن فعالیت، ارگان های دولتی در قیمت گذاری این فعالیت مداخله کرده و با سیاسی کردن موضوع، معادلات اقتصادی پروژه را به هم می ریزند.

پایگاه خبری بانکداری الکترونیک در این مقاله قصد دارد موضوع نوآوری و چالش های آن را همراه با ناصر حکیمی، مشاور مدیرعامل بانک تجارت بررسی کرده و برای حل آنها راهکارهای کاربردی و به روزی ارائه دهد تا کارآفرینان و سرمایه داران بتوانند فعالیت های نوآورانه را از پروژه های پولی تفکیک کرده و وارد فعالیت های نوآورانه علمی و رقابت سالم شوند.

* نوآوری به منابع ارزان قیمت نیاز دارد
از نظر مشاور مدیرعامل بانک تجارت، انسان موجود هوشمندی است که بر اساس معیارهایی تصمیماتی می‌گیرد که آیا منافع‌اش را تأمین کند یا نکند. به طور کلی در انسان یک ذات کمال‌جویی وجود دارد که می‌خواهد به سمت نوآوری حرکت کند. برای تحقق این امر به زمینه‌ای برای رشد نیاز دارد. ممکن است مواردی برای اشخاص وجود داشته باشد که بر اساس اینکه منافع‌اش بر هزینه‌هایش بچربد، تشویق شود که به سمت نوآوری حرکت کند؛ اما در ایران مشخصاً در بخش مالی، موانع متعددی وجود دارد. واقعیت این است که ما پول ارزان ‌قیمت داریم؛ یعنی تورم 40 درصد و نرخ تسهیلات دریافتی ۱۸ درصد و نرخ رشد دارایی‌ها اعم از بورس، طلا و غیره ۱۵۰ درصدی در یک سال داریم؛ بنابراین به نوآوری احتیاج نداریم؛ نوآوری به منابع ارزان ‌قیمت برای تأمین مالی سرمایه‌ گذاری در بخش‌های مختلف نیاز دارد؛ بنابراین یکی از موانع بزرگ که منطقاً وقتی افراد شرایط را می‌بینند و از شرایط رقابتی برای ایجاد ارزش حرکت می‌کنند، این شرایط به نظرم در حال حاضر با موانع جدی روبه‌روست؛ یعنی همة هم و غم و فکر و ذکر فعالان اقتصادی منطقاً مربوط به این است که به منابع اقتصادی ارزان دست پیدا کنند و آن را صرف فعالیت‌هایی کنند که به دلیل شرایط، ‌رشد دارایی قابل توجهی داشته است. 

* نوآوری همواره با ریسک همراه است
به نظر حکیمی یکی از بزرگ‌ترین موانع نوآوری زمانی اتفاق می‌افتد که سود کمی حاصل می‌شود؛ چون صرف سرمایه‌گذاری باعث می‌شود منافع مالی قابل توجهی کسب کنید؛ بنابراین ریسک نمی‌کنید. نوآوری همواره با ریسک همراه است و استارتاپ‌هایی که شروع به کار می‌کنند، ۸۰ درصد موفق نمی‌شوند و این نشان می‌دهد که ریسک در این حوزه بسیار بالاست؛ ولی از طرف دیگر منافعی که در صورت موفقیت نصیب‌شان می‌شود، بسیار بالاست؛ بنابراین فعالیت، زنده است؛ اما نکته اینجاست که فعالیت ریسکی ما با فعالیت کم‌ریسک‌تری به نام سرمایه‌گذاری در دارایی‌ها رقابت می‌کند. 
سرمایه‌گذاری در دارایی در دو سال اخیر سود بالایی داشت و این یکی از بزرگ‌ترین موانع نوآوری است. قبل از این، مانع دیگری داریم و آن پایین بودن نرخ تورم و بالا بودن نرخ سود سپرده‌هاست؛ در نتیجه سرمایه‌گذار از سرمایه‌گذاری روی یک کار نوآورانه گریزان است؛ به تعبیر دیگر، بانک سود بالایی به من می‌دهد؛ چرا باید منابع خود را در معرض ریسک قرار دهم تا سود بالاتری کسب کنم؟ بنابراین در ده سال گذشته با دو موج روبه‌رو بودیم؛ یک موج، هشت سال طول کشید که همان سود سپرده‌های بالا بود که مردم را به سرمایه‌گذاری در بانک تشویق می‌کرد. موج دوم، افزایش قیمت شدید دارایی‌های سرمایه‌ای در یک سال و نیم اخیر است و منافع آن آنقدر زیاد است که سرمایه‌گذار را ریسک‌گریز می‌کند. در شرایط موجود که دارایی‌های من از نظر قیمتی و ریسک‌گریزی برای فرصت مناسب وجود دارد، نوآوری من چه زمینه‌ای می‌تواند پیدا کند تا جلب سرمایه‌گذار کند؟ واقعیت این است که در حال حاضر شرایطی برای سرمایه‌گذار ریسکی که می‌خواهد فعالیتی را آغاز کند و ادامه دهد، وجود دارد که باید با نرخ‌های بالا مشتری را ترغیب کند که بازگشت سرمایه اتفاق بیفتد؛ یعنی اگر مسئلة دسترسی به منابع ارزان‌قیمت را کنار بگذاریم و تصور کنیم که شخصی در شرایط عادی می‌خواهد فعالیت خود را انجام دهد و به منابع ارزان‌قیمت دسترسی ندارد، شرط لازم برای فعالیت به عنوان یک فعالیت نوآورانه نرخ بازدهی بالاست. 

* ریسک پذیری کافی نیست و باید نوآوری را مالی سازی کنید
از نظر حکیمی مدیران عامل بانک ها در بحث نوآوری به یک شاخة مهم توجه نمی‌کنیم؛ برای ما تزریق منابع، هدف است و وقتی منابع تزریق شد، خیال‌مان راحت می‌شود؛ در حالی که اولین گامِ آغاز یک فعالیت نوآورانه این است که چطور می‌خواهید آن را مالی‌سازی کنید؟ و در چه بعدی می‌خواهید این فعالیت، اقتصادی شود؟ امروز یک نفر یک برنامة فنی – اقتصادی و مفروضاتی می‌آورد که پایة مشخصی ندارد و آن را به صورت تشریفاتی تأیید و منابع را تزریق می‌کنند؛ وقتی منابع تزریق شد، هدف باطل است؛ اگر این منابع را یک ساختمان یا نخود و لوبیا هم بخرید سودآور است و دیگر دنبال نتیجه‌گرایی در نوآوری نمی‌روید. 
نکتة دیگر اینکه در کشورهای پیشرفته فلسفه‌ای به نام VC وجود دارد که بر طبق آن کسی که قصد نوآوری دارد، با دریافت پول به امان خدا رها نمی‌شود. واقعیت این است که ناظر بر او نظارت دارد تا بداند چه کارهایی انجام می‌دهد و منابع را چطور و برای چه کاری خرج می‌کند و به چه نتیجه‌ای خواهد رسید؛ حتی بعد از اینکه از نظر اقتصادی توجیح کند؛ اما در کشور ما این روند وجود ندارد؛ مثلاً ساختمانی در تهران می‌سازید و امکاناتی در آن قرار می‌دهید و آن را می‌فروشید؛ اما 10 سال بعد به همان ساختمان مراجعه می‌کنید و متوجه می‌شوید که به یک مخروبه تبدیل شده است؛ یعنی شما در ساخت و شروع یک پروژه هزینه می‌کنید؛ ولی در نهایت آن را رها می‌کنید. در بحث نوآوری نقطة شروع فقط یک نقطة شروع است و ادامه دادن آن مهم‌تر است.  

* نظارت در زمینه نوآوری باید تبدیل به فرهنگ شود
مشاور مدیرعامل بانک تجارت معتقد است که پایش و نظارت در پروژه های نوآورانه یک فرهنگ اقتصادی است. برای این از مثال ساختمان استفاده کردم؛ چون همة ما با آن سر و کار داریم؛ اما در خارج از ایران ساختمانی 100 سال مورد استفاده قرار می‌گیرد؛ بنابراین نکتة مهم، نگهداری است. 
از نظر فرهنگی، فعالیت اقتصادی ما بازرگانی است؛ به تعبیر دیگر جنسی را خریداری کنید و مقداری روی آن بکشید و بفروشید؛ بنابراین نگاه سالم داشتن نسبت به اینکه جایی سرمایه‌گذاری کنم که رشد کند و بر اساس رشد آن به بازگشت سرمایه برسم، به لحاظ تاریخی در کشور ما وجود ندارد؛ البته این موضوع دلیل منطقی دارد و به این دلیل نیست که مثلاً افرادِ کم هوشی هستیم؛ بلکه دلیل آن از لحاظ تاریخی این است که فردی سرمایه‌گذاری دراز مدتی کرده است؛ اما در مقطعی بر اثر یک دستورالعمل یا آیین‌نامه یا قانون تمام ساختارهای آن فرد برای فعالیت سودآور یک شبه از بین رفته است.
دکتر همایون کاتوزیان بیان می‌کند که ما جامعة کوتاه‌مدتی هستیم؛ به تعبیر دیگر وقتی جامعة کوتاه‌مدت می‌شویم، سرمایه‌گذاری بلندمدت به ویژه سرمایه‌گذاری ریسکیِ مبتنی بر رشد نه بر سودآوری فوری، خیلی محل رشد پیدا نمی‌کند؛ البته حاکمیت نیز چنین نظری دارد و وقتی قانون‌گذاری و مقررات‌گذاری می‌کند، مسائل را بسیار کوتاه‌مدت می‌بیند. 
مثلاً امروز ۵۰۰ میلیارد تومان به صندوق نوآوری وام داده می‌شود و استارتاپی شروع به فعالیت می‌کند و شاخص آن در سطح بین‌الملل بالا می‌رود؛ وقتی به این مرحله می‌رسیم، همه چیز را فراموش می‌کنیم؛ چون به هدف‌مان رسیده‌ایم، هدف ما شاخص‌سازی است. هدف‌مان انتشار مسئله‌ای است که به عملکرد مرتبط نیست. اتفاقاً ورود دولت به عنوان تأمین‌کنندة منابع اقتصادی به شدت مضر است؛ چون دولت و حاکمیت، اهداف سیاسی را دنبال می‌کنند. اهداف سیاسی با اهداف اقتصادی در برخی موارد هماهنگ نیستند؛ ولی وقتی به آن منابع می‌دهید و می‌گویید از منابع اقتصادی برای اهداف سیاسی استفاده کنید، طبیعتاً اهداف سیاسی برای او اولویت دارد. اهداف سیاسی نیز به این معناست که باید شاخص‌ها یا ویژن حاکمیت در برابر مردم را بهبود دهم؛ اگر این منابع را از او بگیرید و سیاست‌گذاری را سمت حاکمیت بگذارید، منابع را باید بخش خصوصی تأمین کند و بخش خصوصی نگاه می‌کند که آیا این فعالیت به صرفه هست یا به صرفه نیست؛ بنابراین باید خود را از مداخله در این معادله بر حذر دارید؛ یعنی اگر قرار باشد این استارتاپ را به بخش خصوصی بدهیم دولت تأمین منابع نمی‌کند یا جایی که دولت منابع را تأمین می‌کند بخش خصوصی محلی از اعراب ندارد. باید این را بپذیریم. 

منابع دولت سنگین و حساب و کتابش به نحو دیگری است و همة مسائل با توجه به صرفة اقتصادی بررسی نمی‌شوند؛ بلکه مسائل دیگری مانند اجتماعی و سیاسی داخل آن وجود دارد و اهداف دیگری دنبال می‌شود و کل اکوسیستم را بر هم می‌ریزد. نکتة اصلی این است که انتخاب اینکه آیا نوآوری باید در بخش خصوصی اتفاق بیفتد یا در بخش دولتی، انتخاب 50 به ۵۰ نیست؛ بلکه دولت کمکی می‌کند و بخش خصوصی هم باید کمکی کند و راه بیفتد به نظر من انتخاب صفر و یک است.

* راهکار گسترش پروژه های مدل نوآورانه 
1- ارگان های دولتی سیاست را از فعالیت های اقتصادی جدا کنند
نکته‌ای که حکیمی در اینجا بیان می کند، به موضوعی که در کشورمان برجسته و به شدت محدودکننده است، بازمی‌گردد و آن اینکه در همة بیزینس مدل‌های نوآورانه یک جریان درآمدی پیش‌بینی می‌کنیم. در واقع برای سرویسی که می‌خواهم ارائه دهم و محصول جدیدی که عرضه کنم، می‌خواهم یک مبلغی را به عنوان جبران خدمات دریافت کنم. اتفاقی که می‌افتد این است که شرکت‌های بزرگ، ‌بانک‌ها و حتی حاکمیت در قیمت‌گذاری و تعیین نرخ کارمزد از دو جنبه به شدت مداخله می‌کنند؛ یکی اینکه به طور سنتی از ۵۰ سال پیش دولت به محض اینکه احساس می‌کند جایی ریسکی برایش وجود دارد، مداخله می‌کند. انواع و اقسام شوراها‌، کمیته‌ها، کارگروه‌ها و وزارتخانه‌ها هستند برای اینکه به محض اینکه یک سرویسی ارائه می‌دهید و عمومی می‌شود و مردم هم استقبال می‌کنند، در بحث قیمت‌گذاری‌اش دخالت کند و نهادهایی هستند  که در این قیمت‌گذاری مداخله می کنند؛ بنابراین شالودة بافت حاکمیتی باید تغییر کند که اگر مردم از سرویسی که بخش خصوصی می‌دهد، رضایت دارند مداخلة دولت برای قیمت‌گذاری‌ها بی‌مورد است. 
2- کپی نکردن اولیه پروژه ها باید فرهنگ سازی شود
نکتة دیگر دخالت شرکت‌های بزرگ و بانک‌هاست که منابع زیادی دارند و زمانی که شما فعالیتی را آغاز می‌کنید و در مرحلة توسعه است، بلافاصله سرویس را کپی‌سازی و این کار به شدت بازار را خراب می‌کند؛ وقتی وارد این فضا می‌شوید و می‌خواهید سرمایه‌گذاری کنید، ورود بانک‌ها و شرکت‌های بزرگ به بازی تمام معادلات اقتصادی را برهم می‌ریزد. 
3- سرمایه داران به قصد رقابت بازار را به هم می ریزند
در همه جای دنیا رقابت تعریف ‌شده هست و نهادهای حافظ رقابت وجود دارند و به صورت جدی روی این قضیه کار می‌کنند؛ یعنی به طور مرتب دادگاه‌های ضد انحصار برای جلوگیری از انحصار فعال هستند؛ ‌ولی ما چنین نهادهایی را نداریم. خیلی به راحتی اتفاق می‌افتد و این موضوع جلوی کار را می‌گیرد؛ یعنی آب و کودی که باید به نهال بدهیم تا این نهال رشد و نمو کند، مرتب از او دریغ می‌کنیم؛ بنابراین به نظر من بزرگ‌ترین چالش قضیه در بحث نوآوری مداخلة دولت در معادلات اقتصادی و بعد مداخلة بنگاه‌های خیلی بزرگ که بنگاه‌های اقتصادی نیستند؛ بلکه بنگاه‌های شبه دولتی و دارای منابع زیاد در عرضة محصول هستند که کلاً بازار رقابت را بر هم می‌ریزند و به نظرم این بزرگ‌ترین مانع است؛ اگر می‌بینید استارتاپی در کشور رشد کرده و موفق است که خیلی هم استثناء هستند، یک مارکتی پیدا کرده‌اند؛ چون هوشمندی آنها در این است که در زمانی فعالیت کرده‌اند که بقیه خبردار نبودند یا خیلی حسی به آن نداشتند و شروع به رشد کردند. در زمینة بازار و محصولات موجود، متأسفانه نه حمایت قانونی از مالکیت معنوی می‌شود و نه حمایت قانونی از مالکیت اقتصادی. به نظر من اگر حاکمیت در مورد این دو به این نتیجه برسد که جدی‌تر آنها را دنبال کند، یکی از بزرگ‌ترین موانع برای اینکه فعالیت‌های نوآورانه ریشه بگیرند و بزرگ شوند برطرف می‌شود. 

جمع بندی
بر اساس مقاله حاضر مشخص می شود که برای گشترش نوآوری در کشور ما نیازی به تزریق پول و شروع فعالیت های گران قیمت و اتلاف بودجه های دولت نداریم، بلکه اصل نوآوری زمانی اتفاق می افتد که فعالیت را از طریق منابع ارزان قیمت شروع کرده و از زمان شروع تا پایان کار نظارت مستمری بر آن وجود داشته باشد؛ اینکه کار چطور انجام شده و منابع چطور و برای چه کاری خرج می شود. افراد نوآور باید بدانند که نوآوری همواره با ریسک همراه است و بایستی بر اساس ریسک های پیش رو، مدیریت صحیحی انجام شده و در نتیجه منافع بسیار با ارزشی کسب می شود. یکی از موانع برای فعالیت های مدل نوآورانه این است که به محض عمومی شدن، انواع مختلف ارگان های دولتی در آن مداخله کرده، کپی برداری و تقلید اشتباه از کار شده و همچنین سرمایه داران با رقابت ناسالم بازار را به هم ریخته و این برای فعالیت اقتصادی مدل نوآورانه به شدت مضر است.

www.wiley.com

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

6  ×  1  =