سه کشوری که با ریسک بیگانه اند/ ضرورت داده محوری

7 ریسکِ دنیا

فقط در سه کشور دنیا تقریباً کمترین اثری از این مختصه کلیدی نمی‌بینیم؛ ایران، کره شمالی و ونزوئلا سه کشوری هستند که حاکمیت آنها با مقوله سنجش ریسک، بیگانه است و متعاقباً مدیران اقتصادی این کشورها نیز باوری به ریسک ندارند؛ البته نظام سیاسی این کشورها چنین مسیری را ناگزیر می‌کند.

سال 2020 اقتصاد دنیا اگرچه با سود متوسط اما در کل وضع خوب پیش‌بینی شده است. در اقتصاد سال جاری میلادی مختصه بسیار کلیدی، اعتقاد به مقوله ریسک است. ریسک‌بیس بودن اتخاذ راهبردها و تصمیم‌گیری‌ها از مرحله باور گذشته و به رفتار تبدیل شده است. سنجش و سپس مدیریت ریسک، آن چیزی است که باعث شده اقتصاد دنیا تا حد زیادی از چالش‌های متعارف دور بماند و روال مألوف را که هر هفت سال دچار بحران می‌شود حالا دچار نشود. این مسئله یعنی نگاه بر پایه ریسک در سطوح سیاسی و اجتماعی هم وجود دارد.

فقط در سه کشور دنیا تقریباً کمترین اثری از این مختصه کلیدی نمی‌بینیم؛ ایران، کره شمالی و ونزوئلا سه کشوری هستند که حاکمیت آنها با مقوله سنجش ریسک، بیگانه است و متعاقباً مدیران اقتصادی این کشورها نیز باوری به ریسک ندارند؛ البته نظام سیاسی این کشورها چنین مسیری را ناگزیر می‌کند.

یکی از نکات کلیدی در تثبیت نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی کشورهای توسعه‌یافته مقوله ریسک است. برای دور ماندن از ریسک دیکتاتور و نظام متمرکز ساز و کارهای دموکراتیک را حاکم می‌کنند و همه ابزارهای جامعه را به کار می‌گیرند که نگرش‌های دموکراتیک از باور به رفتار تبدیل شوند و احترام به دموکراسی از سوی همه سطوح اجتماعی به یک رویه تبدیل شود.

در کشورهایی که ساز و کارهای دموکراتیک حاکم است؛ اما احترام به دموکراسی را نمی‌بینیم روسیه و ترکیه هستند. در این کشورها به دلیل اینکه حاکمان به ریسک باور ندارند احترام به دموکراسی را برنمی‌تابند و طبعاً نتایج حاصله نه برای مردم و نه اقتصاد نتایج خوبی نیستند. حرکت‌های پر ریسک روسیه و ترکیه و پیش رو بودن در برخی جدال‌های منطقه‌ای باعث شده تا آیندة اقتصاد این کشورها با سیر نزولی همراه باشد.

اقتصاد

مسیرهای ریسک در اقتصاد سال 2020 از هفت زاویه سنجش شده است؛ نخست،

از منظر اقلیم و مخاطرات محیطی؛ دوم، مخاطرات سیاسی؛ سوم، مخاطرات ناشی از بدهی دولت‌ها به اقتصاد؛ چهارم، نرخ بهره منفی در اروپا و ژاپن؛ پنجم، ریسک سودهای پایین؛ ششم، ریسک توسعه فناوری‌های مالی (فین‌تک‌ها) و هفتم، ریسک مقررات هستند. این هفت ریسک عملاً اقتصاد جهان را نسبت به آینده محتاط کرده‌اند.

اما این احتیاط به معنی بدبینی نسبت به آینده نیست؛ بلکه رسیدن به نوعی از واقع‌گرایی و واقع‌بینی در اقتصادهای پیشرفته است که فرآیند واقعی‌گرایی (نقطه بهینه بین بدبینی و خوش‌بینی) را باید ناشی از تغییر نگرش‌ها به سمت نگاره ریسک پایه و متعاقباً سنجش و مدیریت ریسک دانست. این مقوله یعنی واقع‌گرایی مبتنی بر درک ریسک، به عنوان یک رویکرد اساسی در نگرش و تدوین راهبردها و برنامه‌های مدیران اقتصادی دنیا به شکل پر رنگی دیده می‌شود؛ به همین دلیل است که با وجود ریسک‌هایی چون ریسک مقررات، آن را می‌پذیرند و بر رعایت آن، باور و اصرار دارند. در شماره‌های آتی نشریه هفت ریسک مورد اشاره به صورت جداگانه تحلیل خواهند شد؛ اما در این نوشتار قصد دارم از منظر رویکرد مردان تأثیرگذار سیاست و اقتصاد بر زندگی و فعالیت روی زمین اشاره کنم.

واقع‌گرایی مبتنی بر ریسک در دنیا در میان مدیران اقتصادی کاملاً به چشم می‌خورد؛ به ویژه در بنگاه‌های اقتصادی بزرگ، بخش مطالعات ریسک به عنوان رکن اساسی سازمان محسوب می‌شود. در عین حال رویکردها به مخاطره متفاوت است. شرکت‌هایی که بیشتر مبتنی بر فناوری اطلاعات هستند شاید از بیرون به نظر آیند که کمتر احساس ریسک کنند؛ اما این‌گونه نیست؛ چون ایده‌های جدید، هر لحظه ممکن است از راه برسند و آنان را ببلع‌اند؛ بنابراین احساس ریسکِ بالایی می‌کنند؛ وقتی رقابت شرکت‌های حوزه فناوری اطلاعات مثلاً فیس‌بوک، گوگل یا شرکت‌های تلفن همراه را طی 10 سال گذشته مشاهده می‌کنیم بیشتر ریسک‌های این دسته شرکت‌ها را لمس می‌کنیم به گونه‌ای که هیچ‌گاه نمی‌توانند حاشیه امنی برای خود متصور باشند.

مگر اینکه مدام سنجش ریسک کنند و برای مهار مخاطرات، طرح و محصول خلاقانه ارائه دهند. یکی از ابزارهای مهم این شرکت‌ها «داده» است. استفاده از ابزارهای مختلف در تحلیل کلان‌داده‌ها باعث می‌شود تا برداشت دقیق‌تری نسبت به روندهای آتی داشته باشند و طبعاً ریسک‌ها را بهتر شناسایی و آنها را مدیریت کنند. نکته آن است که حتی ایده‌های خلاقانه می‌توانند کافی نباشند؛ بلکه خلاقانه‌ترین ایده برنده است نه هر ایده خلاقانه‌ای.

در کنار این دست شرکت‌ها، بنگاه‌هایی که فناوری اطلاعات، بخشی از تولید و فعالیت آنان است نیز به شدت هستند. آنان نیز در استفاده از خلاقیت‌های فناورانه باید به طور مداوم ریسک را محاسبه کنند؛ اما به دلیل اینکه این شرکت‌ها به کلان‌داده‌ها دسترسی کامل ندارند به ناچار پر ریسک‌تر از شرکت‌های فناوری اطلاعات نشان می‌دهند؛ اما به مدد همکاری با شبکه‌های اجتماعی، دارایی دیتاهای عظیم قادرند تا حدی در کیفیتِ درک ریسک بهتر عمل کنند. در این میان بنگاه‌های خدمات مالی چون بانک‌ها به دلیل اینکه خودشان می‌توانند منشأ کلان‌داده باشند، می‌توانند ریسک‌ها را بهتر شناسایی کنند؛ اما به شرطی که قادر به اشتراک گذاشتن داده‌های خود با دیگر نهادهای مالی باشند. در کشورهایی که نظام‌های سیاسی، درک درستی از ریسک دارند این مسئله به راحتی اتفاق افتاده و زمینه کاهش ریسک کل اقتصاد را به حداقل رسانده است؛ اما در کشورهای غیر دموکراتیک که این درک وجود ندارد عملاً امکان هم‌رسانی داده‌ها غیر ممکن است؛ در نتیجه نهادهای مالی، ریسک کلی جامعه را بالا می‌برند و خود به یک چالش تبدیل می‌شوند. نمونه آن را در کشور خودمان شاهد هستیم.

 

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

3  +  3  =