بازگشت خرد اجتماعی
اعتراضهای آبان 98 سؤالات بدون پاسخ بسیاری را برای جامعه بر جای گذاشت و هنوز افکار عمومی و جامعه بینالملل انتظار دارند پاسخهای قانعکنندهای در این مورد بشنوند؛ اگرچه نظام، تلاش دارد به زودی دادگاهی برای متهمان اعتراضهای اخیر راهاندازی کند؛ اما آیا خرد جمعیِ جامعه پاسخهایی را که قرار است بشنوند قبول خواهند کرد؟
اگر شاکله اجتماعی ایران را که نظام نیز بخشی از آن محسوب میشود از منظر ارزیابی و مدیریت ریسک بررسی کنیم سؤال اول چنین خواهد بود؛ آیا مدیریت کلان جامعه که با عبارت «نظام» آن را میشناسیم به عنوان دارندة قدرت، اعتبار و حق حاکمیت از این منظر به مسئلههای پیشرو مینگرد؟
در سرمقالههای پیشین از منظر ریسک به مسئله ماندگاری نظام پرداخته شد؛
اما در سرمقاله این شماره تلاش دارم تا از منظر خرد اجتماعی به مقوله اعتراضات اجتماعی بنگرم؛ به تعبیر دیگر صاحب اعتبار و حق حکمرانی در یک جامعه مهمترین ریسک خود را باید پذیرش فعالیتها و اقداماتش از منظر خرد جمعی جامعه مورد سنجش قرار دهد. برخی صاحبنظران علوم اجتماعی و سیاسی و ارتباطات، معتقدند؛ میتوان افکار عمومی را مهندسی کرد؛ ولی تجربه نشان میدهد که خرد جمعی یا اجتماعیِ هر جامعه دارای فاکتورهای مشخصی است که در لایههای چند هزار ساله تاریخ ریشه دارد و دست کم در چند دهه تغییر چندانی نخواهد کرد.
در ادامه قصد دارم با رویکردی متفاوت و از منظر عرضه و تقاضا خرد اجتماعی را در نقطه فعلی زمانی مورد بررسی قرار دهم؛
خرد اجتماعی با ابزار مهندسی میتواند در دورههایی گمراه شود. برای دورانِ گمراهی خرد اجتماعی در این مقاله از عبارت بیخردی یا کم خردیِ اجتماعی استفاده میکنم. با این مقدمه سؤال اساسی این است که در حال حاضر وضعیت خرد اجتماعی از منظر عرضه و تقاضا چگونه است؟ سؤال بعدی اینکه چه مکانیزمهایی باعث بازگشت خرد اجتماعی خواهد شد؟ آیا اتفاقات آبان 98 زمینه را برای بیداری خرد اجتماعی فراهم خواهد کرد؟
در حال حاضر در کشور ما تقاضای چندانی برای خرد اجتماعی وجود ندارد؛ از سوی دیگر بیخردی اجتماعی نیز کالایی دم دستی برای هر شخص است؛ چرا که اساساً بیخردی، دچار کمیابی نمیشود؛ طبعاً بازارِ عرضه و تقاضا برای آن شکل نمیگیرد و در هر جایی میتوان از آن بهره برد؛ اما برای خرد اجتماعی چنین نیست؛ چون عنصر کمیابی برای آن قابل مترتب است؛ پس بازاری برای آن قابل تصور است.
زمانی که در بازارِ خرد، تقاضا برای خرد اجتماعی وجود نداشته باشد و با رکود مواجه شود جامعه به نوعی با گمگشتهگی روبهرو خواهد شد.
از سوی دیگر در زمانهای رکود (در جای خود باید دلایل رکود در بازار خرد اجتماعی را هم بررسی کنیم) محملهای رشد و شوکدهنده خرد اجتماعی (یعنی دانشگاهها و مراکز نخبهپرور) نیز به مرور دچار یا وادار به کاهلی و تنبلی میشوند. با رونق کاهلی و تنبلی در این مراکز طبعاً افرادی که جذب این محملها میشوند عمداً یا ذاتاً کاهل هستند یا برای ماندگاری در این سازمانها خود را به کاهلی میزنند و بالتبع این کانونها که باید نخبگان، پرورش دهند از افراد تهییجکننده خرد اجتماعی به مرور خالی میشوند.
هجرت نخبگان یا انزوای اجباری آنان در این زمان رخ میدهد در نتیجه عرصه برای بیخردیِ اجتماعی گسترش مییابد. در چنین شرایطی آنان که اعتراض میکنند نیز کمتر از دانش و بینش اعتراضی برخوردارند و اساساً جامعه حتی از جنبش نخبگان نیز محروم میشود. جنبشها اغلب از هستههای محرومیت و گرسنگی سر باز میکنند و اغلب هم پر هزینه و خشونت بار هستند. نکته اساسی اما آنکه چنین شرایطی معلول نحوه حکمرانی است که تقاضا را برای خرد اجتماعی به حداقل میرساند و بازار آن را کامل به رکود میکشاند.
توسعه خرد اجتماعی فرایندی بلندمدت است که نقطه بست آن «نگاه (راهبرد) حاکمیت»، «مهد» آن دانشگاه، مراکز علمی و مدارس و «بستر» توسعه آن نهادهای اقتصادی، اجتماعی و دولتی از طریق برنامههای بلندمدت حاکمیتی در یک کشور است. در چنین شرایطی خرد به مرور رشد میکند و بالنده میشود.
دقت به سه ضلع بالا یعنی (بست، مهد و بستر) نشان میدهد که خرد اجتماعی بدون بسترِ تجربه (ضلع سوم) عملاً امکان تحقق ندارد؛ اگر هم امکان تحقق داشته باشد بیشتر در حد تئوری و ادعاست؛ بنابراین کسی به سادگی نمیتواند مدعی توسعه خرد اجتماعی در یک جامعه باشد بدون اینکه نگاه حاکمان، بستر تولد و رشد آن و در نهایت ظرفیتهای اجتماعی را بسیج نکرده باشیم.
در زمانهایی که اعتقاد داریم بازارِ خرد اجتماعی دچار رکود و بیخردی اجتماعی با فراوانی روبهرو شده کلید اصلی در دست نخبگان جامعه است. اینکه چگونه نخبگان از هجرت و غربت بازگردند یا از انزوا خارج شوند نیازمند عوامل مختلف است. بخشی از این عوامل ناشی از بیتوجهی به ریسکهایِ ماندگاریِ نظام است.
خرد اجتماعی حاصل چیست؟
عواملی که باعث بازگشت نخبگان و رونق مجدد بازار راکد خرد اجتماعی میشوند، متعددند. برای تبیین این بازگشت باید بدانیم شالوده خرد اجتماعی را چه موادی و با چه ویژگیهایی تشکیل میدهند.
خرد اجتماعی حاصل یک مثلث سه ضلعی است که یکدیگر را تکمیل میکنند و انسان خردمند در آن محاط است:
1- رونقِ احساس ارزشمندی در میان افراد جامعه (توزیع عادلانه قدرت که به احترام متقابل افراد جامعه منجر میشود).
2- احساس مفید بودن (نظام اشتغال کارآمد که ناشی از ثبات اقتصادی است).
3- احساس بهرهمندی از ثروتهای جامعه (که ناشی از توزیع عادلانه منابع یا همان عدالت اجتماعی است).
اضلاع این مثلث در سایه یک نگاه تیمورک (کارگروه)ی به اجتماع شکل میگیرد. فرض بر این است که جامعه در واقع یک تیمورک (کارگروه) بزرگ است که افراد آن در قالب مشاغل مختلف خدماتی و تولیدی به نیازهای یکدیگر پاسخ میدهند؛ اگر در این تیمورک که همه سطوح اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را در بر میگیرد هر فرد در شغلی که قرار دارد احساس ارزشمندی، مفید بودن و بهرهمندی نکند بازار خرد اجتماعی با چالش، مواجه خواهد شد.
تحقق این سه اصل پیششرط توسعه خرد اجتماعی است و در گسترة زمان قوام مییابد؛ اگر چنین شرایطی فراهم باشد به مرور، افراد آن جامعه خردمندتر میشوند و خرد اجتماعی پویاتر عمل خواهد کرد. در اینجا سؤال این است که حداقل خرد اجتماعیای که برای یک جامعه زمینه تعادل را فراهم میکند چه میزان است؟
اگر معیاری برای سنجش، مشخص کنیم محاسبه حداقل میزان خرد اجتماعی، سخت نیست. به نظر میرسد؛ زمانی که اکثریت یک جامعه بتوانند دو عامل را در درون خود محقق کنند حداقلی از خرد اجتماعی را دارا هستند (حداقلی از رونق بازار خرد اجتماعی)؛ اول اینکه «حقوق مدون شهروندی» را برای یکدیگر قائل باشند و رعایت کنند، دوم اینکه بتوانند بستر تحقق انتخابات دموکراتیک را فراهم آورند. تحقق این دو شرط البته نیازمند به نهادسازی دارد؛ از جمله بستر توسعه احزاب سیاسی که این مسئله نیازمند توسعه اقتصادی و نهادهای مدنی است.
نتیجه بازار راکد خرد
اگر حداقلها فراهم نباشند نخبگانِ جامعه معمولاً دست به کار میشوند و تلاش میکنند تا چالشهای بازار خرد را تحلیل و برای آن راهکار ارائه کنند؛ اما زمانی میرسد که نخبگان در انزوا قرار دارند و جامعه زیر سایة مهندسی افکار در مسیر بیخردی یا کم خردی اجتماعی حرکت میکند. سؤال این است که چه عواملی باعث بازگشت نخبگان میشود؟
زمانی که ریسکهای مربوط به ماندگاری یک حکمرانی به دقت بررسی نمیشوند یا تلاش میشود با مهندسی از منظرها دور نگهداشته شوند دو احتمال وقوع ریسک به مرور افزایش مییابد و میتواند به اتفاق تبدیل شود. برای نمونه بیتوجهی به شرایط اقتصادی، ریسکِ اعتراضِ طبقات را بالا برد و جرقه قیمت بنزین، ریسکِ اعتراض را به رویداد اعتراض تبدیل کرد.
اینگونه اعتراضها زمینه آفتابی شدن و بازگشت نخبگان را فراهم میکند و از سوی دیگر ریسک ریزش سرمایههای اجتماعی را بالا میبرد طبعاً اگر پاسخهای مشخص و قانعکننده به جامعه داده نشود ریسک ریزش به وقوع میپیوندد و شاهد ریزش هر چه بیشتر سرمایههای اجتماعی خواهیم بود. در اینجا ریسک اعتبار مطرح میشود. در مقدمه مقاله بیان شد که حکمرانی، از اعتباری که از مردم دریافت میکند دارای حق حکمرانی میشود و قدرت کسب میکند؛ وقتی سرمایههای اجتماعی کاهش یابد ریسکِ کاهشِ اعتبار، بیشتر خود را نمایان میکند، هر چه این ریسک پررنگتر شود به معنای آن است که احساس سستی در میان نهادهای قدرت نیز بالا میگیرد؛ به تعبیر دیگر برخی اتفاقات مانند اعتراضهای آبان 98 مانند شوکی است که بازار خرد اجتماعی را متأثر میکند و سبب رونق نسبی آن میشود.
در چنین زمانی شاهد بازگشت آرامِ نخبگان به صحنه و همزمان ریزش سرمایههای اجتماعی در جامعه هستیم. طبیعی است این فرایند احتمال اعتراضهای غیر خاموش را افزایش دهد و در نهایت شاهد کاهش اعتبار حکمرانی باشیم.
فرایند حکمرانی در چنین مواقعی برای حفظ و افزایش اعتبار خود به ناچار باید مجدداً ریسکهای موجود را بررسی کند و برای هر یک از ریسکها راهحل مناسب ارائه دهد. ریسک کاهش اعتبار به عنوان مهمترین ریسک در چنین مواقعی نیازمند بازنگری جدی در روشهای حکمرانی است.
ماهنامه بانکداری آینده