در عصر داده محوری، پلت فرم ها سازمان ها را هدایت می کنند/ یکپارچه سازان هوشمند( بخش دوم )
میزسخنی با حضور صاحبنظران و فعالان حوزه سازمان های دیجیتال
در عصر دیجیتالی توسعه کسب و کارها با روش های سنتی عملا امکان پذیر نیست. داشتن نرم افزارهای جزیره ای علاوه بر اینکه توسعه داده محور-که پیش نیاز تنفس در عصر دیجیتالی است- را برای سازمان غیر ممکن می سازد در عین حال سازمان را در کورس رقابت عقب نگه میدارد. همچنین هزینه های را افزایش داده و کارایی و بهره وری را کاهش می دهد.بر همین اساس سازوکارهای هوشمندسازی سازمان از طریق فرایند یکپارچه سازی مبتنی بر نگرش پلتفرمی می تواند ارکان سازمان را به هم متصل کرده داده ها را متمرکز کند و مهمترین گام برای ورود سازمان به عصر دیجیتالی را فراهم کند.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک ، شرکت نوآوران هوشمند (نوآوا) شرکتی است که در خصوص یکپارچه سازی علاوه بر داشتن تجارب بین المللی زیست بوم اقتصادی ایران را به خوبی مورد مطالعه قرار داده و در صنایع مختلف نفت، نیرو و بورس تجربه های موفقی داشته است. این شرکت این آمادگی را دارد تا تجربه های خود را در اختیار شبکه بانکی و پرداخت بگذارد.
احسان بنی هاشم، مدیرعامل شرکت نوآوا ، مهدی اسکوروچی مدیرعامل هلدینگ نوآوران و عضو هیات مدیره نوآوا و مرتضی جوان صاحبنظر بانکداری دیجیتال و رئیس انجمن رایانش ابری طی میزگرد پیشرو، ابعاد مختلف فرایند دیجیتالی کردن و یکپارچه سازی سازمان ها را مورد بررسی قرار داده اند.
بخش دوم این میز سخن را با هم می خوانیم:
• وقتی از هوشمندی صحبت میکنیم اجزای سازمان باید زبان یکدیگر را بفهمند؛ مثلا اگر قفسه خالی میشود نیاز بلافاصله مطرح میشود. در واقع قفسه میگوید برایم محاسبه کن که بر اساس دادههایی که ارائه دادم در یک ماه گذشته در این کدام ساعتها مشتریان بیشتری داشتهام. همین چرخه و فهماندن زمان و نیاز به اکوسیستم یعنی رفتن به سمت یکپارچهسازی. طبعاً هوشمندسازی و استفاده از بیگ دیتا و هم هوش مصنوعی اساس رسیدن به زبان مشترک بین اجزای سازمان است.
جوان: در مثالی که ذکر شد، فهمیدن اینکه کدام قفسه خالی است، سرویسی است که از محل پردازش دادهها ارائه میشود. دقیقاً هوشمندسازی به معنای پردازش داده ها و تبدیل کردن آنها به خدمات جدید است. در سیستم الکترونیکی مشاهدات و تراکنش ها را تبدیل به دیتا میکنیم و در سیستم هوشمند دیتا را پردازش و تبدیل به سرویس میکنیم. برای هوشمندسازی، دیتا باید به صورت مستمر و در یک چرخه باز مورد پردازش قرار بگیرد، هر چه سطح فرآوری بیشتر شود سطح هوشمندی نیز افزایش پیدا میکند. برای استانداردسازی این فرآیند لازم است کارهای مختلفی انجام شود که از جمله آنها قرار گرفتن معنای داده¬ها در کنار داده¬های خام میباشد. به این ترتیب پس از به اشتراک گذاری داده¬ها بین بخشهای مختلف سازمان، اگر کسی بخواهد از داده ها استفاده کند، خواهد توانست درک اولیهای از معنای آن و موارد کاربرد داشته باشد و فرآوری داده ها تسهیل و تسریع می شود.
• رسیدن به یک زبان مشترک همهفهم و استاندارد در واحدهای سازمان در اکوسیستمی که دارید چقدر اهمیت دارد؟
بنیهاشم: مطالعه روی برخی سازمانهای ایرانی نشان میدهد که وقتی سازمانی از حدی بزرگتر میشود، مثلاً وقتی از 1500 تا دو هزار نفر پرسنل در سازمان بزرگتر میشود، تعدد سیستمها و زیرسیستمها به حدی میرسد که ادارات یا واحدهای آن سازمان از اپلیکیشن های سایر واحدهای سازمانی خبر ندارند. این اتفاق در اولین تجربه ما در یکی از شرکتهای زیرمجموعه وزارت نفت رخ داد. به طوری که فقط در ساختمان اصلی که بحث فروش و انتقال محصولات نفتی بود، 13 سیستم حسابداری مستقل در حال فعالیت بودند، اما از یکدیگر بیخبر بودند. در صورتی که همه آنها مشتقات نفتی میفروختند. ولی هرکدام از آنها در یک منطقه این کار را انجام میدادند.
آن چیزی که ما از جنبه یکپارچهسازی مجبور شدیم درگیر آن شویم این بود که ابتدا از واحدهای سازمانی مختلف بپرسیم از نیازهای یکدیگر خبردارید؟ وقتی جلسه میگذارند، میبینند یکی از گروهها موفقتر است. به این دلیل که یک سری رفتارهای خاص را با آن دادهها انجام میدهد. وقتی که بتوانیم همین سطح هوشمندی که در یک واحدسازمانی ایجادشده به سایر واحدهای سازمانی تسری بدهیم به این معناست که آن سازمان را ذرهذره هوشمند کردهایم. مطالعات ما نشان داده است که سازمانهایی که بیش از دو هزار نفر پرسنل دارد چیزی حدود 60 اپلیکیشن سیستمی و زیرسیستمی متنوع استفاده میکنند. اولین چیزی که در مواجه با یک سازمان میبینید چیست؟ این است که آیا همه این 60 اپلیکیشن از یک سیستم احراز هویتی استفاده میکنند؟ آیا شرایطی که دارند دیتاهای مشترک شان به خوبی بین یکدیگر توزیع شده است؟ آیا دیتاها بر اساس مکانیزمهای عدم شفافسازی که بین سازمانها وجود دارد از هم مخفی نگه داشته نمیشود؟ نکته این است که پلتفرمهای یکپارچه ساز ضرورتهایی را ایجاد میکنند.
اول اینکه بهشدت هزینهها بهویژه هزینههای امنیتی کاهش پیدا میکند؛ زیرا تمام فرآیندها از یک هاب نشات میگیرد. آن هاب مدیریت انتقال دادهها و قابل مانیتورینگ و پایش را بر عهده دارد. دوم اینکه وقتی میخواهیم به سمت ارتباطات بین سازمانی حرکت کنیم سطح بلوغ هوشمندی یا دیجیتالی کردن سازمانها با یکدیگر متفاوتاند. سوال اینجا مطرح میشود که چطور ارتباط سازمانها را با یکدیگر برقرار کنیم درصورتیکه فرهنگ دیجیتالی هر یک باهم متفاوت هستند؟ در این زمینه سیستم بانکداری که به نسبت بقیه صنایع مقداری سریعتر عمل کرده است؛ یعنی برای اینکه بتواند رقابت کند فضای دیجیتالی بهتری ایجاد کرده است؛ اما واحدهای دیگری هنوز در بدنه بانکی قرار دارند. گروههایی هستند که روابط بین بانکها را شبیهسازی و یکپارچهسازی میکنند. ارگان و سازمانی که میخواهند از این خدمات استفاده کند چقدر آماده هستند؟ که به آن سیستمها متصل شوند. نکته ورود ما به بازار ایران دقیقاً همین است. اول باید به سراغ سازمانهایی برویم که هنوز نتوانستهاند با فرهنگ دیجیتالی کردن خود را تطبیق دهند و از بقیه عقب ماندند. این سازمانها میتوانند به سمت یکپارچگی بروند.
• دوباره برگردیم به سازمان که مرتبط با صحبتهای آقای بنیهاشم است. سازمانهایی هستند که هنوز جایگاه خود را نمیشناسند و میخواهید جایگاه شان را به آنها بفهمانید. از این منظر نظر شما چیست؟ پیشنیازهای سازمان را ترسیم کنید تا متقاعد شوند و بیایند.
اسکوروچی: شناخت نیاز یکی از اساسیترین پارامتر سازمانهاست. بخشهای مختلف سازمان با یکدیگر همکاری ندارند که بتوانند نیاز یکدیگر را تشخیص دهند. چیزی که در سازمانها صحبت میشود و بهعنوان یک پیشنیاز باید در نظر گرفت، این است که در جلسات گفتگو به قسمتهای مختلف سازمان توجه کنیم نه فقط IT. وقتی سایر بخشها پیشنیازها را بدانند و مشکلاتشان را مطرح کنند و با مزیتهای سیستم آشنا شوند آنوقت میبینند سیستم یکپارچهسازی چقدر مشکلاتشان را حل خواهد کرد. نکته این هست که وقتی بخشهای مختلف سازمان از هم اطلاعات داشته باشند این اطلاعات میتواند به آنها کمک کند. کاری که سیستم یکپارچهسازی میکند این است که نیازها و راهحلهای گروههای مختلف را برای هم روشن میکند. به همین دلیل وقتی اینها را به یکزبان مشترک دربیاورید اطلاعات بهصورت یکپارچه افزایش پیدا میکند امکان ایجاد پلتفرم یکپارچهسازی را ساده میکند.
• برای اینکه سازمان بفهمد باید اجازه داشته باشید که با مدیریت و بخشهای مختلف جلسه بگذارید و سخن بگوئید و معمولاً رسیدن به این اجازه سخت است. سپس باید وضع موجود سازمان را مطالعه کنید که شرکتها یا بخشها تا چه سطح از هم مطلع نیستند و این مطلع نبودن چه سمتوسو و مشکلاتی دارد. برای این مسئله چه راهکارهایی دارید.
اسکوروچی: مشکل عمده ما در کشور این است که مغروریم و حس میکنیم همهچیز را میدانیم و هیچ نیازی به دیگران نداریم. سامانههایی موفق بودند که برونسپاری انجام دادند. بسیاری از سازمانها میگویند ما بخش IT خود را راهاندازی میکنیم. این موضوع از این بابت خوب است که سازمان بتواند سیستم خود را مدیریت کند، اما وقتی کار گسترده میشود هزینههای زیادی برای سازمان در برمیگیرد.
• چگونه میتوان از مرز «مغروری بودن مدیر سازمان به دانستن» گذشت و سازمان را به سمت حل مسئله پیش برد؟
بنیهاشم: تصور مدیران اغلب سازمانها این است که معتقدند: «وقتی خودمان انجام میدهیم قطعاً برای ما ارزانتر است.» اما این اشتباه است. وقتی یک مجموعه تخصصی روی کار خاصی تمرکز میکند و گستردگی کاری بر روی سازمانهای متنوعی دارد مطمئناً خدمات ارزانتری را میتواند ارائه دهد. بحثی که باقی میماند اطلاعات مختص آن سازمان است و نباید خارج از سازمان برود؛ که این مسئله را قانون حل کرده است.
• با توجه به حرفهای شما دو مسئله به وجود میآید یکی نگرانیهای سازمان درباره اطلاعات آن است که میگویید قانون حل کرده و دیگری احساس نیاز است. به نظر میرسد این احساس نیاز مهمتر است. اینطور نیست؟
اسکوروچی: نمونه این مورد سیستم شناسایی و رفع مغایرتهای مالی بین بانکی است. درباره مغایرتهای بانکی سه سال پیش متوجه شدیم که این مغایرتها هزینههای زیادی برای بانکها دارد و بانکها اغلب بر سر این موضوع جریمههای سنگینی پرداخت میکنند. ما تیمی تشکیل دادیم و سیستمی پیاده کردیم که مشخص میکرد چه مؤلفههایی نیاز است و چه راهحلهایی وجود دارد تا مشکل مغایرتها به حداقل برسد. برای این کار مسلماً قسمتهای مختلف شبکه بانکی درگیر میشد. از سوئیچها تا PSP ها تا تجهیزات بانکی. همه و همه. برای این موضوع پلتفرمی را نوشتیم تا آن را حل کنیم. در همین راستا با دو سه بانک گفتگو کردیم. بعد از مدتی گفتند ما راهحل را پیدا کردیم؛ بهعبارتدیگر بانکها ایدهها را گرفتند و گفتند خودمان انجام میدهیم دو سال طول کشید و دو، سه مدیر به خاطر این موضوع عوض شدند. چراکه فقط ایده را گرفته بودند، اما نتوانستند تبدیل به پلتفرم کنند و طبیعتاً مشکل حلنشده باقیمانده بود. ارقام کوچکی در جریان نبود. رقم جریمهها در برخی از ماهها به شدت بالا بود. آمدند این مسیر را خودشان انجام دهند ولی دو سال نخواستند. درحالیکه میتوانستند با هزینهای بسیار پایینتر مشکلاتشان را در همان ماههای اول حل کنند.
• به نظر میرسد در وظایف بخش IT بانکها تجدیدنظر لازم است. اینکه قرار نیست آنها چیزی را خلق کنند بلکه باید نظارت بر همکاری بانک با خدمات دهندهها و یکپارچه سازها را انجام دهند.
اسکوروچی: وقتی وارد بحثهای حاکمیت شرکتی که وارد میشویم این پارامتری که گفتید وجود دارد. گروههای IT بانک یا سازمان دو وظیفهدارند. وظیفه اول تسهیل نیاز IT برای آن سازمان است و دوم نظارت. وظیفه دولت در هر کشور همین است؛ یعنی تسهیل کردن و نظارت. خودش نباید مجری باشد. چراکه مجری بودن نیاز به تخصصهای فراوانی دارد و قدرت نظارت را هم از او میگیرد. در چنین شرایطی هم کار انجام نمیشود و هم هزینهها به شکل سرسامآوری بالا میرود. بانک وظیفه مشخص بانکداری را به عهده دارد. غیر ازاین نباید کاری انجام دهد. بانک نمیتواند شرکت IT تأسیس کند و از طریق آن بنگاهداری خود را گسترش دهد و درآمد خود را بیشتر کند. این مفهوم اکوسیستم و پلتفرم است؛ یعنی هر کس، کار خود را انجام دهد. حال باید دغدغه داشته باشیم که اینها را یکپارچه کند و همه اینها را به هم متصل کند. یکی از نگرانیهایی که سازمانها که به این سیستم روی نیاوردهاند واهمه از این بوده است که نتوانند اینها را باهم هماهنگ کنند. حال اگر پلتفرمی باشد که بتواند اینها را باهم هماهنگ و یکپارچه کند،بانک عملاً گامهای اصلی دیجیتالی شدن را برداشته و میتواند خیالش در خصوص ارائه سرویس و تجربه مشتری راحت باشد.
• وقتی به سازمانها در ایران نگاه میکنیم آیا آنها درک درستی از وضعیت شان ندارند یا مسئله چیز دیگری است؟
جوان: معمولا مشکل از جایی شروع می شود که یک مجموعه میخواهد تمامکارها را خودش انجام دهد. اگر ازنظر فنی نگاه کنید چنانچه پیمانکاری از A تا Z را خودش به تنهایی به دست بگیرد، باعث می شود که نتواند در همه موضوعات عمیق شود و یک اکوسیستم ضعیف و ناپایدار شکل بگیرد. باید فضایی به وجود بیاید که هر مجموعهای روی تخصص خود جلو برود و مجموعه های مختلف بتوانند از طریق پلتفرمهای یکپارچهسازی، از فناوری ها و توانمندی های همدیگر استفاده کنند.
• بهعنوان جمعبندی بهصورت کوتاه اشارهای به ظرفیتهای شرکت و سازمان را بررسی کنید؟
بنیهاشم: هدف اصلی فعالیت نوآوا تلاش برای هوشمندسازی سازمانها است. بر اساس همان هر محصولی را که تولید کردهایم همگرا با همین موضوع بودهاست. اپلیکیشن یا پلتفرم یکپارچهسازی که طراحیشده با این هدف است که به سازمانها و شرکتها کمک کند تا بتوانند سرویسهای مورد نیازشان را با سهولت بهتر و هزینه کمتر و با تکیه بر اصل داده محوری دریافت کنند یا خدمات خود را ارائه دهند… نام این پلتفرم سکوی آوا ست. دغدغه اصلی این است که سازمانی که بحث دیجیتالی شدن آن مطرح میشود را بتوانیم از نظر فناوری اطلاعات سریعتر یکپارچه کنیم. ما مشتریانی داریم که وارد این فضا شدهاند. توسعه فرهنگ دیجیتالی شدن سازمان به ما کمک کرده که دید مدیران ردهبالا را نسبت به تغییراتی که جامعه در حال مواجهه با آن است سریعتر بازتر کنیم. درنتیجه در آن سازمان موفقتر بودهایم.
اسکوروچی: هیچ مدیر و سازمانی دوست ندارد خارج از منافع سازمان خود کاری را انجام دهد بنابراین اگر بتوانیم به مدیران سازمانها نشان بدهیم که کاری را که انجام بدهند که به نفعشان است. مسلماً به این مسئله راغب میشوند. جاهایی بوده است که سیستمهای دیجیتالی و هوشمندسازی پیش میروند درنتیجه سرعت ورود به سازمان و گفتگو بیشتر است. جاهایی هم هستند که با تدافع شدیدی مواجه میشویم این باعث میشود که هم شما تحلیل میروید هم سازمان به نتیجه مطلوب نمیرسد. مسئله این است که سازمانها برای سرعت در عمل، هزینه کمتر و سهولت در کار برای خودشان و برای مشتریانشان و کلاً تحول دیجیتالی اشتیاق نشان دهند. اگر بتوانیم این موضوع را برای سازمانها جا بیندازیم میتواند نتیجهبخش است.
جوان: یکپارچهسازی مفهومی است که به ارائه API منتهی نمیشود، بلکه تازه از ارائه API شروع میشود. طراحی میکروسرویس و ماژولار، تهیه SLA برای API، پروتکل های ارتباطی بین سازمانی، مدیریت چرخه عمر API، مستندسازی کارکردها و استثنائات، نسخه بندی، یکپارچه سازی امنیتی، اندازهگیری کارآیی و میزان مصرف، و بسیاری از موارد دیگر همه مجموعهای از ابعاد فنی و پیچیدگیهایی است که سازمانها وقتی میخواهند سراغ یکپارچگی بروند لازم است که آشنا باشند. البته بکارگیری پلت فرم های یکپارچه سازی نظیر سکوی آوا به صورت ابری یا سازمانی، می تواند پاسخی به رفع نیازمندی ها و چالش های پیش روی مشتریان در مسیر یکپارچهسازی باشد.