ریسک استارت آپ های فین تک
نوپایی و نوآوری؛
بر اساس آمار، 70 درصد استارتاپهای حوزه پرداخت حتی پس از اولین سرمایهگذاریِ مناسب در دو سال اول با شکست روبهرو میشوند. قطعاً استارتاپهای فینتک بسته به نوع خدمت، محل خدمت، بازار هدف و معیارهایی از این دست، دارای تفاوتهای عملیاتی، اجرایی و مفهومی بسیاری هستند که هر یک نیاز به بررسی جداگانه دارد
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک، راهاندازی کسب و کارهای نوپا یا استارتاپها، به ویژه در حوزه پرداخت و به صورت فینتک با انواع مخاطرات و ریسکها روبهروست. بر اساس آمار، 70 درصد استارتاپهای حوزه پرداخت حتی پس از اولین سرمایهگذاریِ مناسب در دو سال اول با شکست روبهرو میشوند.
قطعاً استارتاپهای فینتک بسته به نوع خدمت، محل خدمت، بازار هدف و معیارهایی از این دست، دارای تفاوتهای عملیاتی، اجرایی و مفهومی بسیاری هستند که هر یک نیاز به بررسی جداگانه دارد؛ همچنین هر استارتاپی ذاتاً دارای ریسکهای متفاوتی است؛ ریسکهایی مانند نیروی انسانی، مدیریت، سرمایه اولیه و سرمایه در گردش، شناسایی صحیح بازار هدف، برنامهریزی، جذب سرمایهگذار و غیره، مثلاً آمارها بیانگر این موضوع هستند که به طور معمول و متوسط بزرگترین چالش بیش از 60 درصد مدیران عامل، تأمین منابع مالی مورد نیاز برای استارتاپشان است یا چالش بزرگ دوم تأمین تیم مورد نیاز مناسب برای پیشبرد اهداف سازمان است؛ ولی در این مطلب کوتاه سعی میشود که ریسکهای عمومی و جاری استارتاپهای حوزه فینتک به اجمال تبیین شوند.
شناسایی ریسکها و دانش مدیریت و مواجهه با آنها، در کنار کمک به کارآفرینان برای موفقیت، تضمینی برای سرمایهگذاران است تا با آرامش خاطر بیشتری روی استارتاپها سرمایهگذاری کنند. به طور کلی ریسکها در دو دسته ریسکهای داخلی و خارجی تقسیمبندی میشوند که تجمیع آنها پروفایل ریسکهای استارتاپ و استراتژی کاهش عوارض هر ریسک را تشکیل میدهد. ریسکهای داخلی شامل «شناسایی مشتری»، «تکنولوژی و دادهها»، «فرهنگ تیمی» و «مأموریت و اهداف» و ریسکهای خارجی شامل «اقتصاد کلان»، «بازیگران بزرگ»، «اکوسیستم» و «ریگلاتوری» است.
شناسایی مشتری
70 درصد فینتکها با معضل شناسایی صحیح نیازهای مشتری برای ارائه محصول / خدمت با ارزش بالا برای مشتری روبهرو هستند. اینکه مشتری به چه چیزی نیاز دارد و دغدغههای او چیست شاید بخشی از مشکلات را بتواند حل کند؛ ولی اینکه مشتری در ازای رفع آن نیاز احصاشده، «چه ارزشی به دست میآورد؟»، «چه میزان حاضر به هزینه کردن است؟»، «عوامل حاشیهای مورد توجه او چیست؟»، «چرا باید نیازش را از طریق استارتاپ مذکور رفع کند؟» و سؤالاتی از این دست است که یک محصول یا خدمت را میتواند کامل و کاربردی کند.
مثلاً آیا مشتری در استفاده از خدمات فینتک، مسائل امنیتی برایش حائز اهمیت است یا خیر؟ یکی از عوامل حاشیهای است که شاید فقط پنج درصد روی طراحی خدمت تأثیر داشته باشد؛ ولی میتواند 70 درصد در میزان جذب مشتری و استفاده از آن تأثیر داشته باشد. آیا نیاز فعلی مشتری، بدون پاسخ است یا مشتری از طرق دیگری، آن نیاز را مرتفع میکند؟ پاسخ به این سؤال میزان ارزش ایجاد شده و تحمل هزینه را تعیین میکند.
یک نیاز ممکن است وجود داشته باشد؛ ولی اهمیت آن برای مشتری بسیار ناچیز است و مشتری حاضر به پذیرش تغییر نیست. آیا سرمایهگذاری روی چنین نیازی صحیح است؟ بنابراین شناخت نیاز، تعیین اهمیت نیاز، ارزش رفع آن برای مشتری، تحمل هزینه، دستهبندی مشتری بر اساس فاکتورهای مختلف (مانند سن، جنسیت، جغرافیا، شغل و …)، معیارهای رفع نیاز (امنیت، سهولت، دسترسی، استفاده از منابع و …)، روشهای پیشین رفع نیاز، رقبا، روشهای رقبا و … مهمترین فاکتورهای شناخت مشتری است که میتواند این ریسک را کنترل کند.
تکنولوژی
40 درصد از فینتکها با معضلِ اصلی و ریسکِ شناسایی تکنولوژیهای صحیحِ مورد استفاده، تغییرات روزافزونِ تکنولوژی و نیاز مالی برای به روزرسانی زیرساخت تکنولوژی خود روبهرو هستند. یکپارچگی با زیرساختهای سایز بزرگ و متغیر، اتصال به درگاههای سرویسدهندههای اصلی و دانش کار با تکنولوژیها از مهمترین مسائل پیشروی فینتکهاست.
معماری در سطح فنی برای Back End و Front End و همچنین استفاده از تکنولوژیهای روز از دیگر معیارهای تأثیرگذار است. به عنوان مثالی ساده، استفاده از زبان کاتلین برای طراحی و تولید نرمافزار اندروید به جای استفاده از جاوا در آیندهای نه چندان دور، بسیار حیاتی میشود یا شناخت و قابلیت استفاده از توانمندیهای زبان پایتون برای ابزارهای ماشینی به فینتکها در راستای توسعه و افزایش خدمات میتواند کمک کند.
مباحث نرمافزاری را باید به شناخت سختافزارهای قدیمی و جدیدِ حوزه پرداخت اضافه کرد. در واقع شناخت نوع عملکرد، نوع پیغامدهی، نوع اتصال و … سختافزارهای پرداخت در ارائه خدمات فینتکها بسیار مهم است و میتواند به موفقیت آنها کمک کند. مطالعه و شناخت آینده تکنولوژی نیز برای طول عمر فینتک اهمیت دارد. معمولاً به علت کوچکی و سرمایه پایین استارتاپهای فینتک، امکان R&D روی این زمینهها برای فینتک مشکل است و به همین دلیل با عقبافتادگی تکنولوژیک، عملاً عمر فینتک کاهش مییابد.
دادهها
یکی از مهمترین و شاید حیاتیترین عوامل موفقیت و ریسکهای فینتکها، داشتن دادهها و اطلاعات تکمیلی است. این دادهها در لایه فنی، در بخش بالا با نگاه تکنولوژی تبیین شد؛ ولی در لایه کسب و کار، کسب این دادهها از اهمیت بالاتری برخوردار است و در عین حال دستیابی به آنها با مشکلات و هزینههای دو چندانی روبهرو است.
دادههایی در مورد قوانین جاری بالاسری، استراتژی و تصمیمات آتی ریگلاتوری، احصا آمار و دادههای موثق در مورد بازارها، استفاده از دستورالعملها (بخشودگی بیمه، مالیات، حمایتهای سازمانی و …) و دادههایی از این قبیل بسیار مهم هستند. عموماً فینتکها به اینگونه دادهها به سختی دسترسی دارند و امکان هزینه برای دستیابی را هم ندارند. به همین دلیل لازم است که با اتصال به بازیگران بزرگتر به این دادهها دست یابند که همین اتصال، خود معضلات بزرگ بعدی را برای فینتک به همراه دارد.
فرهنگ تیمی
از دیگر معضلات همة استارتاپها به ویژه فینتکها، تأمین ترکیب تیمی منسجم، مناسب و با دانش است. به نحوی که فرهنگ تیمی مناسب در ساختار استارتاپ ایجاد شده و عملاً ماندگاری نیروها را تضمین کند. این موضوع در فینتکها، از آن جهت اهمیت بیشتری دارد که افراد با مباحث مالی و امنیتی روبهرو هستند؛ بنابراین در چیدمان ترکیب نیروی انسانی، فقط نباید روی مباحث فنی تمرکز شود و مباحث مالی، امنیتی، سلامت، اخلاق و … پرسنل بسیار مهم است.
فینتک برای مدیریت این ریسک با عوامل سادهای روبهرو نیست. به ویژه که فرهنگ سازمانی و تیمی به شدت وابستگی به فرهنگ کشوری هم دارد. اتفاقاتی مانند بارگذاری شماره کارتهای بانکی در یکی از PSPهای کشور، توسط یک نیروی فنی، نشان از اهمیت این موضوع دارد.
مأموریت و اهداف
نقشه راه اولیهای که یک استارتاپ برای خود ترسیم میکند، میتواند ریسک مهمی در تعیین ادامه حیات یک فینتک داشته باشد؛ البته به این معنا نیست که یک استارتاپ، حتماً نیاز به تدوین یک استراتژی مدون و استاندارد دارد؛ ولی تدوین یک سری چارچوب، نقشه راه، برنامه و گامهای آتی، طی بازه زمانی 1 سال و 2 سال آینده، شناخت جایگاه احتمالی استارتاپ در اکوسیستم، تدوین مرزها و اجزای سیستم و مواردی از این دست، بسیار در موفقیت یک فینتک حائز اهمیتاند. در واقع تعیین نقشه و مسیر یک استارتاپ، مهمترین ریسک برای آغاز به کار است. اشتباه در طراحی این مسیر همة موارد دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد.
اقتصاد کلان
اقتصاد کلان کشور، شاید اصلیترین عامل بیرونی مؤثر روی یک فینتک است. شاید مدیریت و کاهش ریسک این موضوع از توانایی و قابلیتهای یک استارتاپ خارج باشد؛ ولی شناسایی لایههای تأثیرگذار و میزان تأثیرگذاری، برای مدیریتِ وضعیت آتی استارتاپ حائز اهمیت است. به طور مثال اگر بتوان پیشبینی کرد که احتمال اتصال شبکه بانکی به شبکه بینالمللی در شش ماه آتی چقدر است، میتوان ریسک یک خدمت بهبود تبادل ارز را کاهش داد و کنترل کرد یا تصمیم به قطع یا افزایش سرویس در یک بازه زمانی گرفت.
بازیگران بزرگ
یکی از معضلاتی که استارتاپهای فینتک با آن روبهرو هستند، بانکها، PSPها و سرویسدهندههای بزرگ و فوق بزرگ در اکوسیستماند. معضلی که وجود دارد، این است که این سازمانهای بزرگ، فینتکها را رقیب خود میدانند و نه همکار. به بیان دیگر سازمانهای بزرگ مذکور، به جای حمایت از فینتکها و تعیین خطوط فعالیت، سعی در ارائه خدماتی دارند که در حوزه فعالیت فینتکهاست.
یک کارآفرین حوزه مالی با کلی محاسبه و ایده، یک استارتاپ فینتک راهاندازی میکند و ناگهان یک بانک با سرمایه چند برابری وارد بازی شده و بازار فینتک را میرباید؛ بنابراین یکی از ریسکهای اصلی فینتک، بازیگران بزرگی هستند که میتوانند وارد بازی شوند و قاعده بازی را بر هم زنند. مدیریت این ریسک نیاز به تیزهوشی بالایی دارد که با اجرا و مدیریت ریسکهای داخلی میتوان آن را تا حدودی کنترل کرد.
اکوسیستم
معضل اصلی بعدی که 33 درصد از فینتکها را درگیر میکند، ریسکهای ناشی از متغیرهای اکوسیستم است که عملاً برای سایز و ابعاد فینتک (به دلیل کوچکی) خطرساز است. شاید اکوسیستم را بتوان فاکتورِ در برگیرنده همه عناصر ساختاری کسب و کارهای پرداخت مانند کارمزدها، مجوزها، درگاههای ورود، رقبا و … به اضافه درصدی از معیارهای خارجی یادشده دانست.
در واقع اکوسیستم یک نگاه کامل به مرزها و اجزای سیستمی است که یک فینتک در آن درگیر است. فینتک با تعیین حوزه فعالیت، مأموریت و نوع کسب و کار خود، سیستم خود را تعریف میکند و بر آن اساس نوع رابطه خود را با دیگر اجزا (تأثیرگذاری، تأثیرپذیری، میزان و درصد هر تأثیر، هزینه / درآمد تأثیر و …) را مشخص میکند. این ریسک یک نگاه کلان به کسب و کار را برای کارآفرین ایجاد میکند.
ریگلاتوری
قانونگذار و ریگلاتور از دیگر عوامل ریسکزای فینتک است. محدودیتهای اجرایی، هزینههای سربار ریگلاتوری، نظارتها، موانع یا حمایتهای ریگلاتور، استراتژی و اسناد بالادستی و مواردی از این دست، ریسکهایی هستند که فینتک با آنها روبهرو خواهد شد. ثبات در تصمیمگیری، وجود خطمشی و وفاداری به آن، تغییرات مدیریتی، تصدیگری / قانونگذاری، فعال / غیرفعال بودن، پیشرو / پسرو بودن و بروکراسی اداری ریگلاتور از عوامل مهمی هستند که برای مدیریت و کاهش ریسک ریگلاتوری، باید در نظر گرفت.
در واقع ثبات در تدوین قوانین در بانک مرکزی (به عنوان ریگلاتور اصلی حوزه پرداخت و سازمانهای نظارتی آن مانند شتاب و شاپرک به عنوان لایههای اجرایی آن) به فینتک اجازه میدهد که مسیر خود را بر اساس قوانین ترسیم کند؛ ولی عدم ثبات در تصمیم، منجر به این میشود که یک فینتک نتواند به صورت صحیح فرآیندهای اجرایی و استراتژی خود را مدون کند.
در نهایت، همچنان که اشاره شد، موارد مذکور، ریسکهای کلی و عمومی حوزه فینتک و استارتاپها است که نیاز است، کارآفرین پیش از شروع، به دقت به تمام این موارد اندیشیده و راهکارهای مقابله و تبدیل آن به فرصت را شناسایی و پیادهسازی کند.
منبع: ماهنامه بانکداری آینده شماره 39