فضای استارتاپی کشور نمایشی است/ بعضی منتورها، شایسته این عنوان نیستند!
تعریف یک راهنمای شتابدهنده از فضای استارتاپی کشور؛
مربی و راهنمای شتابدهنده دیموند، با اشاره به نمایشی بودن فضای استارتاپی کشور گفت: این حالت به دغدغهای جدی در اکوسیستم تبدیل شده است و هم در فعالان این حوزه و هم در برخی شتابدهندهها دیده میشود.
به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک،هومن هوشیاری معنای واژه منتور را ترکیبی از مشاور، مربی و راهنما دانست و افزود: وجود برخی ویژگیهای علمی، روانشناسی و رفتاری در یک منتور ضروری است؛ او همچنین باید پیشینه اجرایی و کسب و کاری در حوزه مورد نظر خود داشته باشد.
وی ادامه داد: حتی اگر فردی، از دانش فنی و آکادمیک بالایی برخوردار باشد، بدون تجربه کافی نمیتواند مشاوره صحیحی به افراد ارائه دهد. البته او به صرف دارا بودن سابقه کسب و کاری نیز منتور خوبی نمیشود؛ علاوه بر این به یک سری مهارتهای ارتباطی بین فردی نیاز دارد تا بتواند از مخاطبان خود پرستاری و آنها را راهنمایی کند.
مشاور و مدرس شتابدهنده شتابمند دانشگاه آزاد اسلامی، با اشاره به نمایشی شدن فضای استارتاپی کشور گفت: متاسفانه این حالت به یک درد و دغدغه جدی تبدیل شده است؛ به گونهای که بسیاری از فعالان این حوزه فقط اصطلاح استارتاپ را یدک میکشند و همین موضوع فضا را آلوده کرده است.
هوشیاری افزود: امروز تیمهایی به خود استارتاپ میگویند که مفهوم آن را نمیدانند. گاهی به یک کسب و کار 10 ساله تنها به این دلیل که در حوزه فناوری اطلاعات فعالیت میکند، استارتاپ گفته میشود. برای مثال بعضی افراد دیجی کالا را استارتاپ میدانند؛ در حالی که در تعریف نوین این مفهوم و در تقسیمبندی جدیدی که در شتابدهندههای بینالمللی استفاده میشود، فروشگاه اینترنتی در دسته استارتاپها قرار نمیگیرند.
وی ادامه داد: سالهاست که چه در دنیا و چه در ایران، مدل کسب و کاری فروشگاههای اینترنتی مشخص شده است و مساله جدیدی نیست که تیمی بخواهد آن را حل کند. در صورتی میتوان یک مجموعه فعال در این حوزه را استارتاپ دانست که سبک جدیدی از فروشگاههای اینترنتی را ایجاد کند و مدل تجاری آن متفاوت باشد.
مربی و راهنمای شتابدهنده دیموند بیان کرد: همین فضای نمایشی که در اکوسیستم استارتاپی کشور ایجاد شده به شتابدهندهها نیز رسوخ کرده است؛ در نتیجه بسیاری از مراکز فعال در این حوزه، تنها ظاهری از شتابدهنده را دارند و اهمیتی به اکوسیستم استارتاپی نمیدهند.
هوشیاری افزود: آنها فقط میخواهند از این طریق یک فضای تبلیغاتی برای خود ایجاد کنند؛ ضمن اینکه برخی از شتابدهندهها به ویژه در شهرستانها خودشان نوعی استارتاپ محسوب میشوند.
وی گفت: در این شرایط، همانگونه که بعضی افراد القابی مانند دکتر و مهندس را به خود نسبت میدهند، عدهای نیز خود را منتور مینامند در حالی که واقعا اینگونه نیست و از تجربه کسب و کاری در حوزه مورد نظر برخوردار نیستند.
مشاور و مدرس شتابدهنده شتابمند ادامه داد: در ایران که بیثباتی اقتصادی و بعضی امور مربوط به ارتباطات کاری حتما باید از نزدیک لمس شده باشد؛ یکی از ویژگیهای مهم برای هر منتور این است که باید از سابقه حداقل 5 تا 10 ساله در کسب و کار مربوطه برخوردار باشد. بدون چنین تجربهای منتور بودن بیمعناست.
مراکز شتابدهی تکلیف استارتاپها را در کوتاهمدت مشخص میکند
هوشیاری، تعریف و ماموریت اصلی شتابدهندهها را شتابدهی به موفقیت یا شکست یک تیم استارتاپی دانست و افزود: فعالان این اکوسیستم با کمک یک شتابدهنده باید دریابند که آیا ایده و مسیر صحیحی را در پیش گرفتهاند یا باید در راه خود تجدیدنظر کنند؛ در واقع مراکز شتابدهی تکلیف استارتاپها را در کوتاهمدت مشخص میکند.
وی اضافه کرد: البته هدف نخست شتابدهندهها این است که استارتاپها را به موفقیت نزدیک کنند. خدماتی نیز که هر مرکز ارائه میدهد بستگی به رسالتی دارد که برای خود تعیین کرده است؛ اما به طور کلی میتوان به چند وطیفه اشاره کرد که نخستین آنها ایجاد فضایی پرانرژی و مثبت و همراه با تجربه برای گروههای استارتاپی است.
مربی و راهنمای شتابدهنده دیموند، گفت: فعالان استارتاپی در چنین فضایی در کنار یکدیگر جمع میشوند و در نتیجه با جسارت بیشتری به ایده خود عمل کنند.
هوشیاری، ارائه آموزش و مشاوره و کمک به برندسازی، جذب سرمایهگذار و ارزشدهی به استارتاپ را از جمله دیگر وظایف، شتابدهندهها دانست و افزود: خود این مراکز در موفقیت استارتاپها ذیدفع هستند؛ در نتیجه تلاش میکند همه توانایی خود را در اختیار تیمها قرار دهند.
جذب سرمایه از سرمایهداران سنتی
وی با اشاره به چالشهای جدی در حوزه جذب سرمایهگذاری گفت: منابع سرمایهگذار سنتی که پول کافی در اختیار دارند به سختی حاضر به سرمایهگذاری در بخشهای خطرپذیر میشوند. شتابدهندهها میتوانند برای حل این مشکل، به جای تلاش برای متقاعد کردن سرمایهگذاران برای ورود به اکوسیستم استارتاپی، خود به سمت آنها حرکت کنند.
هوشیاری افزود: به عبارت دیگر مراکز شتابدهی میتوانند در مرحله نخست با سرمایهگذاران تعامل برقرار کرده و نیازها و خواستههای آنها را شناسایی کنند؛ در مرحله بعد نوبت به شکلگیری استارتاپهایی میرسد که با صرف زمان و هزینه کمتر راهحل این مشکلات را بیابند.
مربی و راهنمای شتابدهنده دیموند تاکید کرد: کاهش فاصله موجود میان سرمایهگذاران سنتی و اکوسیستم استارتاپی به زمان نیاز دارد اما غیرممکن نیست.
وی گفت: همین الگو، برای سازمانها و بانکها نیز قابل اجراست. این مجموعهها نیازهایی دارند که در صورت بهرهگیری از روشهای سنتی باید هزینه و زمان زیادی را صرف پاسخگویی به آنها کنند، اما میتوان راهکار این نیازها را با تشکیل استارتاپهای مختلف پیگیری کرد.
هوشیاری افزود: این مدل میتواند مشکل دیگری را نیز که اکنون در اکوسیستم وجود دارد و عبارت است از کاربردی نبودن یا تکراری بودن ایدهها، برطرف کند.
مشاور و مدرس شتابدهنده شتابمند ادامه داد: بهرهگیری از چنین مدلی یک رویه برد برد است؛ از یک سو، سازمانها و شرکتها میتوانند نیازهای خود را با سرعت بیشتر و هزینه کمتری برطرف میکنند و از سوی دیگر استارتاپها میدانند شرکت مادری برای حمایت از آنها وجود دارد و سرمایه کافی را در اختیار آنها قرار میدهد.
به گفته وی، همچنین نگرانی آنها در مورد داشتن یا نداشتن مشتری از بین میرود و تیم با اطمینان خاطر فعالیت خود را آغاز میکند؛ چرا که میدهد تنها دلیل شکست احتمالی، عملکرد اشتباه تیم از نظر مدیریتی یا مدلی است.
شهرستانها و کمبود منتور یا سرمایه
مشاور و مدرس شتابدهنده شتابمند با اشاره به کمبود راهنما در شهرستانها گفت: میتوان شبکهای برای همکاری میان شتابدهندهها ایجاد کرد. شهرستانها نیاز مبرمی به منتور دارند و تهران نیازمند سرمایه است.
هوشیاری افزود: سرمایهگذاران زیادی در بخشهای سنتی در شهرهایی غیر از تهران یافت میشوند که میتوان از آنها کمک گرفت؛ در عمل نباید فراموش کرد که همه ایران، پایتخت نیست.
تیمسازی؛ معضل اصلی استارتاپهای ایران
وی معضل اصلی استارتاپهای ایران را تیمسازی دانست و گفت: این مشکل حتی در کسب و کارهای بزرگتر نیز دیده میشود؛ به گونهای که رفت و آمد در شرکتها زیاد است و افرادی زیادی استخدام میشوند و قطع همکاری میکنند.
مربی و راهنمای شتابدهنده دیموند، با اشاره به وجود چالشهایی در نوع همکاری و تعامل میان افراد، افزود: به ویژه در تیمهای استارتاپی، انتظارات بیشتر از تواناییهاست؛ ضمن اینکه در گفتوگوها و عقد قراردادها نیز شفافیت لازم وجود ندارد و افراد دید عاطفی و احساسی نسبت به مسائل دارند.
هوشیاری ادامه داد: فعالان استارتاپی در بسیاری مواقع دوستیها و تعارفات را وارد کار میکنند؛ همه این مسائل در نهایت منجر به شکلگیری فضای ناهمگونی میشود که معمولا شکست استارتاپها از این ناحیه رقم میخورد.
وی گفت: یادگیری گفتوگوی شفاف و بدون تعارف، به آموزش و فرهنگسازی نیاز دارد؛ حتی میتوان مرکزی را ایجاد کرد که تنها وظیفه آن تشکیل تیمهای همگن برای فعالیتهای استارتاپی باشد.
مشاور و مدرس شتابدهنده شتابمند توضیح داد: تیمهایی که اکنون در این اکوسیستم فعال هستند بیشتر از ترکیب صاحبان ایده و افراد فنی تشکیل شدهاند و جای یک هدایتکننده خوب و قوی در میان آنها خالی است.
وی افزود: چه در استارتاپها و چه در بسیاری از شرکتهای بزرگ دنیا، مدیران در مرحله نخست افراد را شناسایی و بعد مسئولیتهای آنها را تعریف میکنند، به عبارت دیگر نمیخواهند افراد را در چارچوب خواستههای خود محدود کنند.
هوشیاری ادامه داد: ممکن است برخی افراد نتوانند وظایف تعیین شده را به خوبی انجام دهند که این امر تضادهایی را در گروه ایجاد میکند و در نهایت به جدایی فرد یا حتی از هم پاشیدن تیم منجر میشود.
مشاور و مدرس شتابدهنده شتابمند تاکید کرد: برای حذر کردن از چنین شرایطی، بنیانگذاران استارتاپها باید ابتدا افراد را به خوبی بشناسند و بعد به آنها وظیفه محول کنند؛ به عبارت دیگر تیمها باید انسانمحور باشند و نه وظیفهمحور.
وی توضیح داد: زمانی که با هر فردی، بر اساس تواناییها، اندیشهها و رویکردهای او رفتار شود، بیشترین بازدهی را خواهد داشت. اما اگر مدیری بر اساس ذهنیتهای خود با فردی برخورد کند، ممکن است به بهرهوری مورد نظر خود نرسد.
ارزشگذاری بدون مبنا؛ بدبینی سرمایهگذاران و ناامیدی استارتاپها
هوشیاری، نبود نظام مشخصی برای ارزشگذاری را یکی دیگر از چالشهای اکوسیستم استارتاپی کشور دانست و افزود: فعالان این حوزه ارقامی را برای ارزشگذاری استارتاپ خود اعلام میکنند که مبنای مشخصی ندارد و بر اساس معیارهایی تعیین شده است که چندان دقیق و استاندارد نیستند.
وی ادامه داد: این امر حبابی را ایجاد کرده است که سرمایهگذاران را برای ورود به این بخش نگران میکند؛ چرا که معلوم نیست ارزش برند یک استارتاپ بر چه اساسی تعیین شده است و آیا میتواند در آینده به درآمدی معادل این رقم برسد یا خیر؟
مربی و راهنمای شتابدهنده دیموند، گفت: در مورد بسیاری از استارتاپها، پاسخ این پرسش منفی است؛ در نتیجه سرمایهگذار باید مبلغی را به استارتاپ بدهد که درآمد معادل آن را در سالهای آینده به دست نمیآورد.
هوشیاری بیان کرد: این روند از یک سو باعث بدبینی سرمایهگذاران و از سوی دیگر ناامیدی استارتاپها از جذب سرمایه میشود.
وی این مشکلات را ناشی از نوپا بودن اکوسیستم استارتاپی در کشور دانست و گفت: میتوان استارتاپی را تشکیل داد که وظیفه آن ارزشگذاری بر مبنای شاخصهای دقیق و استاندارد باشد.
منبع:فابانیوز