بازروایی رستم و سهراب در اقتصاد ایران

داستان رستم و سهراب را همه می دانیم اما پیامی که این داستان برای ما دارد را کمتر سعی کرده‌ایم دریابیم. رستم نمادی از گذشته و سهراب نمادی از آینده است. گذشته، آینده را می کُشد، غافل از اینکه آینده فرزند خود اوست و چون که آگاه می‌شود به مرثیه می نشیند اما چه سود که یک بار دیگر آینده تباه شده است و نسلی جدید می‌ماند و آزمون و خطایی دیگر. تجربه تاریخیِ ما نشان داده که اغلب در هر جا که هستیم رستم هستیم اما نکته مهمتر آن است که همه ما رستم بودن را دوست داریم چراکه در لباس رستم احساس قهرمانی می کنیم، غافل از اینکه این انتخابِ ما به معنی ذبح آینده است.

 به جدول زیر نگاه کنید؛ برنامه اصلاح نظام بانکي و مالی کشور که اخیراً از سوی بانک مرکزی منتشر شده است. در این برنامه، بانک مرکزی، وزارت اقتصاد و دولت وجود دارند اما خبری از بانک‌ها نیست. نهاد حاکمیتی به دلیل همان تبارشناسی که سراغ داریم چندان در جامه رستم فرو رفته که فراموش کرده چه کسی آینده را بسازد. اگرچه در ظاهر همه برای آینده برنامه‌ریزی کرده اند تا شبکه بانکی بهتر و پویا‌تر حرکت کند اما جایی برای آینده (بانک‌ها) در پازل دیده نشده است. نمی‌توان برای بانک‌ها برنامه‌ریزی کرد اما آن‌ها را به‌عنوان بازیگران اصلی در نظر نگرفت. بانک‌ها مترسک اقتصاد نیستند که بخش حاکمیتی اقتصاد بدون در نظر گرفتن آن‌ها برایشان برنامه‌ریزی کند. ریشه همه این گونه نگاه‌ها آن است که مدیران ما تمام عمرشان خواب رستم را دیده اند و طبیعی است که اکنون بدون اینکه بدانند، در حال کشتن سهراب هستند.

در طرح تحول نقشی برای برای بانک ها در نظر گرفته نشده است:

عدم مدیریت پایدار و تغییرات مکرر مدیران
در اثبات این مدعا کافی است به تغییر و تحولات مدیران بانکی نگاهی بیاندازیم: لله گانی رییس هیات مدیره بانک رفاه بود که با حکم وزیر اقتصاد در اواسط سال 92 به بانک قرض الحسنه مهر و طولی نکشید که با حکم دیگری به بانک صادرات رفت و اخیراً با استعفای خود، باید مدت نامعلومی خانه نشین باشد. طبعاً این سوال مطرح می‌شود که اگر لله گانی مدیری فکور است بانک رفاه به‌عنوان یکی از بانک‌های معظم در کشور به اندازه لازم فرصت خوبی هست تا ایشان ایده‌ها و فکر‌های خود را به بوته آزمایش بگذارد. پس از اینکه وی به بانک صادرات رفت دولتی از عضویت هیات مدیره بانک تجارت خارج  و طی حکمی مدیرعامل بانک قرض الحسنه مهر ایران شد. وی نیز اگر فرد ایده پردازی است بانک تجارت به‌عنوان یک فرصت کاملا مناسب برای وی می‌توانست فرصت خوبی باشد تا وی هسته تحول را در آن بکارد. پیشرو از بانک صادرات به بانک سینا رفت. با رفتن وی به بانک سینا در بانک صادرات چه اتفاق برجسته‌ای افتاده است که وی قادر نبود از عهده آن برنیاید. از یاد نبریم که تجربه‌های مدیریتی پیشرو به مراتب  بیشتر از لله گانی است. حالا زراعتی آمده تا آزمون خطایی دیگر را تجربه کند. به تعبیر دیگر بانک صادرات طی سه سال گذشته سه مدیرعامل را به خود دیده است. در همین حال بانک رفاه و بانک قرض الحسنه مهر نیز هر یک سه مدیرعامل را به خود دیده‌اند. در صورتی که مدیر آینده نگر ‌مانع بروز چنین اتفاقاتی می‌شود. و به جای آن درباره ریسک‌های سیستم تحقیق می‌شود تا در نهایت به شوک حقوق‌های نجومی منجر نگردد.

یک مثال دیگر در اواسط مرداد 92 بود که به بنا بر ضرورت هایی که هیچ وقت عنوان نشد دیواندری از بانک ملت به بانک پارسیان منتقل شد. ساروخانی رییس هیات مدیره وقت جایگزین وی شد و به دلیل همکاری‌های بلندمدت این دو مدیر باهم وی جایگزین نسبتا مناسبی برای این بانک بود. اما بدون دلیل چندان موجهی وی حکم بازنشستگی گرفت و بعد تجاربش را به بانک سینا برد تا به پیشرو کمک کند اما در بانک ملت مدیری ورود کرد که در بهترین حالت تبدیل به ساروخانی می شد -که البته چرخ گردون به نحو دیگری چرخید. حالا هم دکتر اخلاقی آمده و بانکی را تحویل گرفته که نگرش‌های مدیریت وی با مدیر قبلی تفاوت هایی قابل تامل دارد. این بانک هم طی سه سال گذشته چهار مدیر را تجربه کرده است.

یک مثال دیگر، دکتر حیدری مدیرعامل بانک ملی بود. وی در تابستان سال 92 جای خود را به دکتر همتی داد و به صندوق بازنشستگی رفت و اخیراً به بانک مرکزی منتقل شد. از آن سو دکتر همتی در اویل خرداد امسال جای خود را به حسین زاده داد. این بانک نیز طی سه سال گذشته سه مدیر را در خود تجربه کرده است. فرض بر این است که تمام مدیران جابجا شده مدیران توانایی بوده‌اند.

در بانک های مسکن، تجارت و سپه نیز شاهد ثبات مدیریت نبوده‌ایم و در بانک‌های دیگر نیز احتمال تغییر وجود دارد.  به تعبیر دیگر رستم اگرچه در اندیشه سهراب بوده، اما چون وی را نمی شناخته عملاً نتیجه‌ای معکوس حاصل کرده است و شبکه بانکی چنان در مخاطره عدم ثبات مدیریت و به تبعِ آن، ریسک‌های دیگر قرار گرفته که به سختی بتوان در این مقطع، نوشدارویی برای زخم های سهراب یافت، مگر آنکه داستان اقتصاد ایران را به گونه ای دیگر روایت کرد.

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

16  +    =  20