چرا حال زیر زمین پایتخت وخیم است به روایت آباد

«در زلزله بزرگتر از 6 ریشتر در تهران کسی نمی تواند به داد زیرآوار مانده ها و زنده مانده ها برسد»، «تهران زلزله بیاید، 10 درصد مردم در لحظه اول می میرند.»، «تلفات زلزله تهران، 10 برابر زلزله هایتی است.» و… اینها را بارها خوانده اید و شنیده اید و حتما زیاد هم دیده اید که مانور مدیریت بحران در تهران و خیلی شهرهای دیگر برگزار می شود. لابد انتظار هم دارید که مدیریت بحران در تهران، به اندازه ای چابک باشد که حداقل بتواند از پس بحران زلزله 6 ریشتری بر بیاید. اما رجوع کنید به خرداد سال 93، زمانی که توفان سرخی تهران را در نوردید؛ بحرانی که به مراتب عواقبی کمتر از زلزله 6 ریشتری داشت. اما شهر تا یک هفته در شوک بود و بعد از توفان نخست که بزرگترین هم بود، تازه ستاد مدیریت بحران به سازمان های تحت پوشش خود، آماده باش کامل داد.

اشاره کردید به ساخت و سازهای بی رویه و قانون گریز. در خصوص ماجرای علاءالدین، گفته می شود روند اجرای حکم بیشتر جنبه یک شوی تبلیغاتی داشت تا اعمال قانون واقعی. آنهم در شرایطی که حجم بالایی از ساخت و سازهای غیرمجاز در حال خفه کردن تهران هستند و هیچ کس پاسخگو نیست. سوال اینجاست که در واقعیت چقدر این برخوردها با ساخت و سازهای بی رویه پایتخت وجود دارد؟

اعمال قانون برای مجتمع تجاری علاءالدین در جای خود، اتفاق و رویکرد خوبی بود اما به شرط آنکه علی السویه باشد و همه موارد غیرایمن شهر را نیز پوشش دهد. ولی ما در همان شرایط واحدی داشتیم که اتفاقا صاحبش همان مالک پاساژ علاءالدین بود و مکررا شکایت هایی از آن واحد توسط شهرداری منطقه یک و سازمان مدیریت بحران و دیگر سازمان های متولی غیرایمن بودن این سازه به اعضای شورای شهر گوشزد می شد اما عملا شاهد بودیم که هیچ اتفاقی نیفتاد و خیلی راحت از کنار بحث مهم رعایت نشدن شاخص های ایمنی این سازه، عبور کردیم.

چرا برخی مواقع مدیران با برخی پروژه ها برخوردهای چکشی می کنند و در بسیاری از مواقع نرمش دارند؟

شاید دلیل این رفتار در همان قانون گریزی که گفتم ریشه داشته باشد و اینکه هنوز بسیاری از مدیران نمی دانند تبعات یک تصمیم غلط می تواند چه تاثیراتی در جامعه از خود بر جای بگذارد.

بارها اعلام کردید که تهران از هر سو در محاصره انواع خطرات است. از یک سو دچار ضعف مدیریت بحران در مواقع خاص است و از سویی دیگر در بعد ساخت و سازها نیز شاخص های ایمنی رعایت نمی شود. اگر تهران برای شهروندانی که توان حرکت دارند اینقدر ناایمن است، سهم معلولان و ناتوانان جسمی از زندگی ایمن در پایتخت چقدر است؟

بسیار اندک. شهروندانی که به هر دلیل با نقصان های جسمی و حرکتی مواجه اند، بی شک تهران برایشان غیرایمن است چراکه تهران هیچ ظرفیتی برای حضور و ارائه خدمات به معلولان ندارد. به خصوص اینکه در فضای کنونی جامعه اگرچه اتفاقات خیلی خوبی در سال های اخیر برای افراد ناتوان جسمی در تهران رخ داده و تسهیلات ویژه ای به این افراد تعلق یافته است، اما عملا پایتخت برای معلولان استاندارد نیست و رضایتمندی این افراد از سطح کیفی زندگی شان بسیار پایین است. یادمان نرود جامعه کنونی در مسیر سالمندی گام بر می دارد و علاوه بر معلولان در آینده نه چندان دور تهران ظرفیت ارائه خدمات به افراد سالمند را نیز ندارد. جامعه ای که به سمت سالمندی گام بر می دارد، نیازمند دریافت خدمات ویژه است. به طور مثال نخستین نیاز بشر دسترسی به سرویس های بهداشتی ایمن و متناسب با شرایط افراد است. حال آنکه در تهران شاهد آن هستیم که همین نیاز اول افراد معلول و سالمند به خوبی پاسخ داده نشده است. از همین رو موکدا می گویم پایتخت شهر دوستدار معلول و سالمند نیست و در آینده شاهد بروز بحران هایی در ارائه خدمات به این افراد نیز خواهیم بود.

به عنوان آخرین سوال، کمیته ایمنی شورای شهر پس از وقوع حادثه تلخ آتش سوزی خیابان جمهوری و باز نشدن نردبان های نجات و سقوط و کشته شدن دو زن سرپرست خانوار، در گزارش نهایی اعلام کرد آتش نشانی مقصر نبوده است. آیا این گزارش نهایی با مصالحه تهیه و اعلام شد؟

نه، به صراحت می گویم با توجه به نتایج گزارش ها و بررسی های میدانی این حادثه، آتش نشانی مقصر نبود. به شخصه از زمان ورودم به شورای شهر و حتی در دیگر پست ها، در قضاوت هایم برای خوشایند و جانبداری از فردی، عمل نکرده ام. در خصوص این حادثه نیز باید بگویم مدیریت بر فضای حادثه نه کوتاهی آتش نشانی منجر به کشته شدن این خانم شد. برای اعلام نتایج این گزارش به بررسی میدانی تجهیزات پرداختیم به طوریکه مشخص شد در روند امدادرسانی حوادث قبل و بعد از آتش سوزی جمهوری، نردبان باز نشده به خوبی عمل کرده بود. پس این فرضیه که دستگاه با نقص فنی اعزام به ماموریت شده بود، رد شد. اپراتور بازبینی این دستگاه ها نیز فرد حاذقی بود و فرضیه نبود دانش کافی برای نظارت و بازبینی این نردبان و دستگاه بالابر نیز منتقی شد. اما در رابطه با این دستگاه ها متوجه شدیم که این نردبان ها باید در تست های دوره ای اورهال می شد و در آنجا بود که متوجه شدیم بخش قراردادها دچار نقص اند و به نوعی روند مدیریت بر روند قرارداردها دچار نقص بوده که مسیر امدادرسانی ها نیز متضرر شدند.

کارشناسان امداد و نجات معتقد بودند هنوز برای نجات این خانم فرصت باقی بود اما این دو نفر از لحاظ روانی دچار وحشت شدید شده بودند و در نتیجه دست به کار خطرناک یعنی بیرون آمدن از پنجره و آویزان شدن از لبه قاب پنجره زده بودند. بهتر نبود در حین مراحل امداد و نجات یک فرد برای مدیریت روانی شرایط نیز حضور پیدا می کرد تا با راهنمایی این شهروند، امروز جامعه سپاه پوش این دو زن زحمتکش نمی شد؟

متاسفانه این دو خانم هنوز فرصت داشتند تا در آن ساختمان باقی بمانند و با کمی صبر و تحمل شرایط سخت، نجات پیدا کنند اما خیلی زودتر از موعد و به دلیل وحشت فراوان و فشارهای روانی به بیرون از ساختمان آمده بودند. در واقع همان روند مدیریت حادثه دچار ضعف بود و نتوانست فرصت نجات را به این دو شهروند بدهد.

آیا علت این حادثه را می توانیم هم راستا با ایمن نبودن شهر، به نبود آمادگی روانی شهروندان در برخورد با شرایط سخت و حوادث نیز ارزیابی کنیم و خلاءهای آموزشی را علت مرگ این دو زن سرپرست خانوار بدانیم؟

بی شک بله.

عکس‌ها: حسین زندی

منبع:خبر آنلاین/امید کریمی، چکاوک ابراهیمی:

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

  ⁄  2  =  5