ذکر بدیهیات از سوی مقام ناظر

کارمان به جایی رسیده که بدیهیات را برای نظام بانکی با عمر نزدیک 90 ساله دیکته می کنیم.

11 ملاحظه ای که به نام دکتر سیف  رئیس کل بانک مرکزی و در واقع از زبان معاونت اقتصادی این بانک  بیان شده جز ذکر بدیهیاتی که همه  کارشناسان پیش از این به کرات برآن تاکید کرده اند نیست.

قطعا جناب قربانی که شاهین بخت خیلی زود و در جوانی بر دوش ایشان فرود کرده خیلی خوب می دادند که در کشور ما مشکلات ناشی از نبود دانش نبوده و نیست کما اینکه اکنون حتی خبرنگاران اقتصادی ما می توانند به خوبی یک کارشناس حرف بزنند اما چه سود که دو صد گفته چو نیم کردار نیست وآنچه که معضل اصلی در کشور ماست عمل به یافته ها و نظرات بدیهی صاحبنظران است.

به تعبیر دیگر بعد از 80 سال برنامه ریزی برای تولید، شیخ ما شیره را خورد و گفت شیرین است و البته وی راست می گفت اما یک نکته را فراموش نموده بود که شیرین بودن شیره را همه می دانستند  اما گوش شنوایی نبود و مسئولیت شیخ ما پیگیری این نکته بود که زمینه اجرا را فراهم آورد.

بیان چنین بدیهیاتی بیشتر بر  رفع مسئولیت بانک مرکزی دامن میزند چرا که بعدها مسئولان وقت عنوان خواهند نمود که تذکرات لازم را داده اند اما  نباید از یاد برد  که نهاد ناظر مسئول این نیست که تذکری بدهد یا ندهد، بلکه مسئول این است که تذکرات لازم را بفهمد یا بشنود و در جهت  ایجاد انضباط و دیگر وظایف ذاتی ناظر  تذکرات را عملیاتی کند. اگر اکنون خدمت محمود بهمنی برسیم وی نیز معتقد است که وی گفتنی ها را گفته است اما آیا این گفتن های وی  روی تورم 45 درصد خط قرمز می کشد یا وی را از پذیرش  مسئولیت های مربوط به برداشت شبانه مبری می کند؟

متاسفانه بانک مرکزی در راستای توسعه ارتباطات چند وقتی است از این ابزار به صورت گسترده تری استفاده می کند اما این کار را به صورت موثر انجام نمی دهد. احتمالا مسئولان ذی ربط دربانک مرکزی مدعی خواهند شد که نگارنده در مقامی نیست که این را تشخیص دهد حق با آنان است اما سوال این است که چه کسی  و چگونه باید این را تشخیص دهد؟ آنها به جامعه بگویند که چه زمانی و کی تشخیص دهند!

هنوز پروپاگاندای بی حاصل بر روی نرخ رشد  کم اهمیت را فراموش نکرده ایم که اتفاقا  همین معاونت اقتصادی منبع اولیه خبر بود و حاصل آن فقط ایجاد یک  سیکل معیوب اطلاعات کم ارزش بود که مدتی جامعه را درگیر کرد و در نهایت باز هم در همین نقطه ای هستیم که هستیم که باید جامه عمل بپوشیم و حرف جدید بزنیم.

بهتر است که مکث کنیم و به مسئولیت های خودمان بیشتر ازگذشته اهمیت بدهیم  از آن رو ضروت توجه بیش از گذشته مطرح است که اگر تا کنون در 35 سال گذشته خوب عمل کرده بودیم در اکثریت سالهای بعد از انقلاب نرخ رشد نقدینگی ما بین 20 تا 30 درصد نبود. فراموش نکنیم که رشد نقدینگی در دوران قبل از دولت نهم و دهم هم در همین دامنه قرار داشت و ما در دو دولت مذکور تنها کمی بحرانی تر شدیم . لذا به نظر می رسد دست از سخن بشوییم و دست بر عمل بریم که  سخنها به کرات بیان شده و آنچه زمین مانده عمل است.

عشق بازی کار بازی نیست ای دل سر بباز
زانکه گوی عشق نتوان زد به چوگان هوس

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

30  −    =  26