چرا ایرانی ها عصبانی تر شده‌ اند؟

بروز درگیری بین برخی شهروندان و استفاده از سلاح سرد در برخی از این درگیری‌ها، این مساله را به ذهن هر شهروندی متبادر می‌کند که خشونت در جامعه زیاد شده است.

به گزارش پایگاه خبری بانکداری الکترونیک،همه روزه شاهد انواع خشونت از تنه زدن‌ها، هل دادن یکدیگر در صف‌های مترو و اتوبوس، نگاه‌های توهین آمیز و الفاظ رکیک گرفته تا درگیری‌های فیزیکی در پشت ترافیک شهری، کوچه و خیابان یا مترو و اتوبوس هستیم. اما باید پرسید مردم چگونه می‌توانند خشم خود را کنترل کنند؟

عوامل ایجاد این خشونت و خشم چیست؟ آیا شرایط و بحران‌های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در این امر دخیل هستند و در این صورت کدام یک سهم بیشتری دارد؟ چه افرادی خشونت خود را در جامعه بروز می‌دهند؟

دکتر نازپرور، مدیر کل پزشکی قانونی استان تهران، چندی پیش اعلام کرد که در پنج ماه نخست امسال 51 مورد فوت ناشی از سلاح سرد به مراکز پزشکی قانونی استان تهران ارجاع شده است.

محمد زاهدی اصل معتقد است که بحث خشونت مثل هر آسیب اجتماعی دیگری، می‌تواند علل مختلفی داشته باشد. او می‌گوید بروز خشونت در جامعه علمی و منطقی نیست؛ مجموعه‌ای از عوامل دست به دست می‌دهند که آستانه تحمل افراد در جامعه پایین آمده و به شکل بروز خشونت خود را نشان می‌دهد.

این جامعه شناس عوامل مختلفی نظیر فشارهای اقتصادی، معیشتی، سن افراد- که به طور مشخص افراد جوان تر بیشتر به تفریح نیاز دارند و اگر این امکانات فراهم نباشد می‌تواند در بروز خشونت و رفتارهای نابهنجار در افراد جامعه موثر باشد- در بروز خشونت موثر می‌داند.

زاهدی اصل، عوامل فردی نظیر ویژگی های شخصیتی، روانی و مجموعه عوامل که رفتار افراد را شکل می‌دهد از نظر دور نمی‌دارد: زمانی که اجتماعی شدن فرد، ناقص باشد یعنی اگر کودک یا نوجوان با دوستان ناباب در ارتباط باشد، به عنوان زیرساخت در نظر گرفته می‌شود، همچنین شرایط دشوار جامعه نظیر انواع و اقسام محرومیت‌ها در جامعه، تبعیض، عدم تعادل، عدم وجود عدالت و تفاوت میان حقوق افراد هم می‌تواند منجر به ایجاد عقده‌ها و گره‌هایی در ذهن افراد شود که ممکن است با هنجارهای جامعه مغایر باشد.

او با بیان این نکته که باید به همه این ابعاد توجه کرد، می‌گوید: بخشی از این ابعاد در اختیار خانواده است، بخش دیگری در اختیار رسانه‌های فراگیر مثل صدا و سیما و مطبوعات و بخش دیگر دانشگاه‌ها و مدارس است بنابراین باید به نوعی فرهنگ سازی ریشه‌ای در این زمینه دست زد. زاهدی اصل معتقد است که نباید از عوامل دیگر هم غافل شویم: وقتی جوانی نمی‌تواند شغل آبرومندی داشته باشد، طبیعتا برای ازدواج هم محدودیت دارد و همه محدودیت‌ها می‌توانند خود را در قالب خشونت نشان دهند. همچنین وی بر این باور است که مسئولان یک جامعه چه بخواهند چه نخواهند برای مردم الگو هستند از همین بروز رفتارهای همراه با پرخاش و خشونت و بی‌حرمتی از سوی آنها بر افراد تاثیر می‌گذارد.

او معتقد است: وقتی الگوی فرد، پدر، مادر، یا حتی افراد مشهور و معروف مثل ورزشکاران یا هنرمندان باشد و این افراد اخلاق را رعایت نکنند به نوعی عدم رعایت بسیاری از اصول را هم به افراد آموزش می‌دهند. این جامعه شناس با اشاره به برنامه توسعه سازمان ملل؛ undp که از سال 1390 راه افتاده و سالیانه کشورها را در ابعاد مختلف بررسی می‌کند، می‌گوید: یکی از مشخصه‌هایی که نشان از توسعه‌یافتگی ملت‌ها دارد بحث تفاهم، همدلی یا کلیتی است که ما تحت عنوان سرمایه اجتماعی مطرح می‌کنیم و این به آن معناست که میزان سرمایه اجتماعی که تفاهم و همدلی را در خود جای داده، یکی از نشانه‌های توسعه یافتگی هر کشوری است.

او به کشور ژاپن اشاره می‌کند و رفتارهایی که مردم این کشور با یکدیگر دارند: این که یک نفر با حرکت دست هایش در مقابل شما خم شود، چه پیامی را به شما می‌هد؟ زاهدی اصل معتقد است که ما به ریشه های خشونت در جامعه بی‌تفاوت هستیم و در عین حال به الگوهایی که سبب افزایش بروز خشوت در جامعه هم می‌شوند بی توجهی نشان می‌دهیم؛ ظاهرا یک لبخند وجود دارد اما در پشت این لبخند، حرف ها و تهمت‌ها و کلمات رکیکی پنهان شده.

زاهدی اصل درباره تفاوت بروز خشم در مردان و زنان می‌گوید: طبیعتا با توجه به فرهنگ جامعه ما بروز خشونت در مردان بیشتر از زنان است. اما در حال حاضر برخی جرایم ما در حال زنانه شدن است و این جای نگرانی دارد؛ سایر متغیرهایی که نشان می‌دهد نقش خانم‌ها در این قضایا کمتر است. حال اگر در این میان درصدی متعلق به خانم‌ها باشد که افزایش هم پیدا کرده نگران کننده است. اما به طور کلی آستانه تحمل خانم‌ها بالاتر است و از فرهنگ مدارا برخوردارند.

دکتر زاهدی اصل درباره میزان اثرگذاری محدودیت‌های مالی را در بروز خشونت می‌گوید: زمانی که فردی شاغل نیست یا شاغل است اما زندگی او تامین نیست و با شرمندگی وارد خانه شود، او چه تحملی خواهد داشت و آستانه تحمل او تا چه حدی است و چگونه می‌توانیم از او انتظار داشته باشیم که همه سختی‌ها را تحمل کند؟ او به این نکته اشاره می‌کند که عامل اقتصاد جدای از عوامل دیگر نیست: در همایش فقر و فقرزدایی که چندین سال پیش برگزار شد رابطه بین اقتصاد و فرهنگ، را مطرح کردم به این معنا که اینها از هم جدا نیستند یعنی فرهنگ می‌تواند اقتصاد را و اقتصاد هم می‌تواند فرهنگ را تخریب کند.

مدرسه می‌تواند باعث ژرف تر شدن رفتار خشن دانش آموز شود

محمدرضا نیک نژاد مدرسه را نهادی می‌داند که قرار است تغییراتی ایجاد کند اما این نهاد، نضج خود را از ساختار مدرسه نمی‌گیرد؛ دانش آموز چند ساعت از روز را در مدرسه می‌گذراند و بیش از این که در مدرسه باشد در جامعه و خانواده است. به اعتقاد این فعال صنفی، خشونت ابتدا از خانواده و جامعه ریشه می‌گیرد؛ این بدان معناست که خشونت بیش از این که در مدرسه باشد در خانواده و جامعه وجود دارد. اما وقتی دانش آموز به مدرسه می‌آید، قدرت مانور بیشتری دارد و زور و قدرتش اگر بخواهد نمود پیدا کند در آن جا زمینه بهتری مهیا است. همین طور اگر ضعفی هم داشته باشد باز در آن جا بیشتر خود را نشان خواهد داد؛ مدرسه می‌تواند باعث ژرف تر شدن رفتار خشن یا ضعف دانش آموز شود.

نیک نژاد بخش دیگری از مشکلات مدرسه را مربوط به معلمان و رفتار آنها می‌داند: برخی اوقات شنیده می‌شود که معلم رفتاری خشونت آمیز با دانش آموزان داشته برای نمونه آنها را کتک می‌زده. باید گفت که این معلم هم بخشی از جامعه و تربیت شده آن است. عضو انجمن صنفی معلمان معتقد است که اگر مدرسه فراهم کننده بروز خشونت برای دانش آموز باشد شاید بهترین جا برای کاهش این خشونت نیز باشد و آن را به حد تحمل برساند که بخش مهمی از آن مربوط به جامعه پذیرکردن دانش آموزان است.

نیک نژاد به نمره محور بودن مدارس از حدود پنجاه سال پیش تاکنون اشاره می‌کند و معتقد است مدارس دانش آموز را تربیت می‌کنند که دکتر یا مهندس شوند؛ آنها دانش آموز را پرورش نمی‌دهند که در نهایت به یک شهروند تبدیل شود؛ شهروندی که در جامعه زندگی می‌کند و به حق و حقوق خود می‌رسد ضمن این که حقوق دیگران را هم رعایت می‌کند. او می‌گوید: متاسفانه ساختار مدرسه در ایران، در این بخش به دنبال شهروند پروری و آموزش حقوق انسانی که در حال حاضر کنوانسیون های بین‌المللی بر آن تاکید می‌کند مثل تساهل و حقوق بشر، همکاری، صلح و مهرپروری نیست. از همین رو طبعا نمی‌توان انتظار داشت که خانواده خودش پرچم بردارد و تغییراتی در جامعه ایجاد کند.

نیک نژاد به مدارس کشورهای پیشرفته در دنیا اشاره می‌کند و می‌گوید؛ در مدارس دنیا در پروژه هایی دانش آموزان را قالب گروه‌هایی تعریف می‌کنند که در عین اختلاف فرهنگ و نژاد و رنگ پوست با هم همکاری کنند که بخشی از برنامه آموزشی آن ها گفت‌وگو در مورد این ارزش هاست. نیک نژاد به اظهارات وزیر آموزش و پرورش در دولت دهم اشاره می‌کند: حاجی بابایی گفته بود «ما در مدارسمان خشونت نداریم؛ این یک دروغ است.» این موضوع قابل کتمان نیست. این خشونت هم در میان برخی دانش آموزان و هم ادر میان برخی معلمان وجو دارد.

به اعتقاد او خشونت تنها کتک کاری نیست؛ همین که من سر کلاسی بروم که بیش از چهل دانش آموز دارد و آرام و قرار ندارند وقتی نمی‌توانم این دانش آموزان را کنترل کنم مورد خشونت قرار گرفته‌ام؛ می‌شود داستان معلم ریاضی‌ای که حدود سه یا چهار سال پیش از کلاس خارج شد، در دفتر مدرسه سکته کرد و فوت کرد؛ برخی دانش آموزان از درس فراری هستند و اگر معلم نتواند با آنها ارتباط برقرار کند آن قدر اذیت می‌شود که ممکن است تا مرز سکته پیش برود!

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

  ⁄  1  =  7