ریشه های فقر عملی در بکارگیری دانش نوین بانکی

یکی از مزیت های خوب ما ایرانی ها اشتیاق در کسب دانش است حتی اگر آنسوی دیوار چین باشد.این اشتیاق باعث شده تا در اغلب موارد دانش نوین خیلی سریع از آنسوی مرزها به کشور وارد و رایج شود. اما این ورود و گسترش به معنای این نیست که بتوانیم از آن استفاده عملی به موقع و اصولی ببریم. به عبارت دیگر در کشور ما اغلب در عین غنای تئوری اما فقر عملی در استفاده از دانش نوین کاملا به چشم می خورد.

 مطالعه موردی در حوزه بانکداری الکترونیک موارد متعددی را در این خصوص پیش روی ما می گذارد. در این صنعت  دانش تقریبا همزمان با تولید آن به  کشور ما ورود پیدا کرده است  اما در استفاده از دانش چندان موفق عمل نکرده ایم به طوری که  علاوه بر فاصله زمانی چند ساله در بکارگیری  آن در عین حال اصولی نیز از این دانش استفاده نشده است. از اتوماسیون بانکی گرفته تا گسترش پایانه های فروشگاهی، توسعه خودپرداز، کارتهای بانکی، اینترنت و موبایل بانکینگ و… اکنون نیز مقوله رایانش ابر

ریشه ها کجاست؟

در ریشه یابی این مسئله به عوامل مختلف بر می خوریم که در زیر به برخی ازآنها اشاره می شود.

عامل اول: شاید دانش نوین به درستی و تکمیل وارد کشور نمی شود. این سوال می تواند تا حدی هم وارد باشد . اما نکته اساسی آن است که دانش نوین یه صورت یک کلیت وارد می شود و در حقیقت باید هنگام استفاده از دانش این کلیت به اجزا تجزیه و بر اساس نیاز از آن استفاده شود.

عامل دوم: هیجان موجب موج تقاضا می شود: اغلب دیده می شود که در استفاده از دانش نوین در کشور ما موج هیجان همه را به گونه ای فرا میگیرد که زمینه افزایش کاذب تقاضا را فراهم کرده و باعث می شود عرضه کنندگان محصول در عملیاتی شدن دانش نوین  از اصول تا حدی تخطی کنند به گونه ای که مشتری نیز به راحتی از این کاستی ها چشم می پوشد.نمونه های بسیاری در حوزه بانکداری الکترنیک در این خصوص می بینیم به طوری که  هر دو تا سه سال شاهد یک مد یا بهتر بگوییم موج در حوزه بانکی هستیم. یک سال موج خرید پایانه شبکه بانکی را فرا می گیرد یک سال خرید کر   و.. احتمالا طی چند سال آینده رایانش ابری.. این موج تقاضا عملا مانع استفاده اصولی از دانش نوین می شود و بر همین اساس اغلب برای اصلاح  انحرافاتی که صورت می گیرد شبکه بانکی باید هزینه زیادی را متحمل شود.

عامل سوم:در بخش اجرا مشکل داریم :این مسئله با توجه به خروج برخی از نخبگان فنی  از کشور تا حدی درست است اما نمی توان آن را عامل اصلی دانست. چرا که خیلی از مواقع مدیران موثر و نیروهای نخبه نیز در یک مجموعه حضور پیدا می کنند اما باز هم شاهد فقر عملی محصولات این گونه مجموعه ها هستیم .

عامل چهارم :رگولاتور خوب عمل نمی کند: تجربه نشان داده که مجموعه بخش رگولاتوری در کشور ما (متشکل از کلیه نهادهای رگولاتوری اعم از بانک مرکزی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و..)در اغلب مواقع عقب تر از بخش اجرا عمل کرده و بر همین اساس بر افزایش معنادار گپ و فاصله بین تئوری و عمل دامن زده است.نمونه این مسئله کم شاهد نبوده ایم .در بحث کربنکینک، در بحث پایانه های فروشگاهی در بخش SLA بانکی و… این مسئله به وضوح به چشم می خورد. شاید در مواردی وجود برخی  اشخاص حقیقی باعث شده رگولاتور کمی فاصله خود را کاهش دهد و خوب عمل کند اما چون کلیت نهاد رگولاتور از قوام کافی برخوردار نیست طبعا میزان اثر گذاری این افراد نیز کاهش یافته و چه بسا با رفتن این مدیران ، مدیر بعدی احتمالا بر مدار ناکارایی گذشته بچرخد. برای مثال در بحث ایجاد بانک مجازی این مسئله بیش از دیگر موارد به چشم خورد و رگولاتور عملا مانع توسعه این نوع بانکداری شد.

عامل پنجم:بدعت های نادرست: یکی از عوامل فقر عملی شاید ناشی از بدعت های نادرستی مانند« راه بنداز، جا بنداز» ریشه داشته باشد. اگر چه این نوع بدعت ها خود معلول عوامل دیگر است اما به هر حال هزینه های این گونه بدعتهای نا صحیح  کم نیست چرا که رگولاتور برای اجرای یک فرایند نوین بدون اینکه بستر های اصولی را فراهم کند با توکل به خدا یک پروژه را کلید میزند و امیدوار است که در ادامه راه بخش های مربوطه خود را با پروژه هماهنگ کنند. چنین نگرشی عملا آزمون و خطا را در عملیاتی شدن دانش نوین بانکی در قالب محصولات قابل استفاده برای مشتری بالا می برد و هزینه های ارائه دهنده را نیز به میزان زیادی افزایش می دهد.

آیا راه حلی هست؟

شاید با توجه به شرایط حاکم در کشور و ریشه داری اقتصاد دولتی و پایداری آثار آن  یافتن راه حلی موثر دشوار باشد اما در عین حال این امکان فراهم است که نظام بانکی اقداماتی را در بخش های مختلف صورت دهد .از جمله اینکه شناسایی و اصلاح فرایندهای معیوب را آغاز کند. به تعبیر دیگر گام اول شناخت فرایند های غیر کاراست.

گام همزمان بعدی

نهاد سازی یکی از عوامل مهمی است که طی یک دهه اخیر کمتر به آن توجه شده است در حالی که این مسئله به بهبود مسئله کمک زیادی خواهد کرد.نهادهایی که خارج از رگولاتور و مجری بتوانند زمینه کاهش تولید محصول و  دانش نوین را کاهش دهند. برای رسیدن به چنین نهادی وجود سازمانهایی که سلامت این نهادها را از طریق فرایند رتبه دهی تضمین کنند  ضروری است. به تعبیر دیگر اگر قرار است نهادی همانند مهندسان مشاور شکل گیرد باید نهادی باشد که به سلامت و میزان توانمندی این مراکز رتبه دهد.برای این کا طبعا رگولاتور نقش اساسی دارد. اینکه با چه تمهیداتی این نهادها شکل گیرند و رسمیت یابند بیشتر بر عهده بانک مرکزی است.

اصلاح نهادها: از جمله اقدامات مهمی که رگولاتور باید بدانها توجه نماید اصلاح نهادهای موجود است. برای مثال شورای پول و اعتبار که عملا یک شورای غیرکارشناسی است مسئول دادن مجوز به بانک اعم از مجازی و غیر مجازی است در حالی که این امر از وظایف ذاتی این شورا نیست. اجرای چنین وظایفی باعث می شود  شان این شورا در برخی موارد در حد یک نهاد صنفی پایین بیاید.

اصلاح رفتارها: وقتی که بانک مرکزی اقدام به خرید و نصب پایانه فروشگاهی یا خودپرداز می کند( با در اخیار داشتن سهام شرکت ملی انفورماتیک و.. در نهایت به خریدار پوز بدل می شود.) طبعا باعث در هم ریختیگی در بازار اجرا و نظارت می شود.شاید در گذشته ورود به چنین فعالیت هایی برای بانک مرکزی یک ضرورت به نظر می رسید اما اکنون وقت ان است که نهاد ناظر وظایف اصلی خود را را بیشتر مدنظر قرار دهد. شاید فلسفه وجودی و الگوی رایانش ابری کمی در اصلاح رفتار ها به ما کمک کند که هر کسی به وظایف ذاتی خود می پردازد.

رقابت و سلامت: وقتی بستر رقابت به هر دلیل فراهم نباشد طبعا زمینه بروز برخی رفتارهای ناسالم فراهم شده است.ا گر چه نسبت به گذشته اکنون در شرایط مطلوب تری از لحاظ بازار رقابتی در عرصه بانکی قرار داریم اما همچنان بازار بانکی ما تا حد زیادی غیر رقابتی است و این مسئله باعث شده تا بازار فرصت های ویژه برای برخی افراد حقوقی و حقیقی فراهم شود.طبیعی است  هر جا که بازار این گونه فرصته ها داغ باشد باید برای رقابت بجای زمینه رشد،تابوت ساخت. چرا که در چنین مواردی لذت خرید چندان جذاب می شود که فروش را به ابزاری برای خرید بدل می کند.

لینک کوتاهلینک کپی شد!
ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

  −  1  =  3